حسین نظری

حسین نظری

حسین نظری

حسین نظری

حسین نظری استاد عصمت باقر پوردلکش

عصمت باقرپور بابلی (زادهٔ ۳ اسفند ۱۳۰۳ در بابل – درگذشتهٔ ۱۱ شهریور ۱۳۸۳ در تهران) با نام هنری «دلکش»، خواننده سرشناس موسیقی سنتی، فولکلور و پاپ ایرانی بود. از وی با عناوینی چون «زن حنجره طلایی»، «آتش کاروان هنر» یاد می‌شود. او ترانه‌هایش را تنها به دو زبان فارسی و مازندرانی خوانده‌است. وی همچنین در چند مورد به ترانه‌سرایی هم پرداخته و این کار را با تخلص «نیلوفر» انجام داده‌است. از جمله ترانه‌هایی که او خود نوشته و خوانده، ترانهٔ «ساز شکسته» است.

زندگی‌نامه[ویرایش]

دلکش در جوانی. با توجه به چاپ این عکس در مجله، به احتمال زیاد به زمان پس از کلاس‌های آواز عبدالعلی وزیری تعلق دارد و با توجه به ظاهر جوان دلکش، احتمالاً متعلق به روزهای آغازین کار حرفه‌ای وی است.

کودکی[ویرایش]

دلکش با نام اصلی «عصمت باقرپور پنبه‌فروش» در ۳ اسفند ۱۳۰۳ در بابل زاده شد. او از همان دوران کودکی استعداد خود را در خوانندگی نشان داد و هر جا که بچه‌های محل گرد هم می‌آمدند، آغاز به خواندن می‌کرد و بچه‌ها هم دست می‌زدند.[۲] عصمت دوران کودکی را بدون آن که به مدرسه برود و سواد بیاموزد، در بابل ماند. هنگامی که دوازده ساله شد، پدرش درگذشت. مادرش که در کنار عصمت دارای شش دختر و سه پسر دیگر بود، تصمیم گرفت تا او را به نزد یکی از دخترانش که در تهران ازدواج کرده بود و آنجا زندگی می‌کرد بفرستد تا هم خرجی از روی دوشش برداشته شود، و هم عصمت بتواند در تهران سواد بیاموزد. پس بقچه‌ای شامل کمی خوراک آماده کرد و عصمت را به دست یکی از دوستان شوهرش، که رانندهٔ کامیون بود و از مازندران به تهران برنج می‌برد، سپرد. او کنار دست راننده نشست و به تهران رسید. رانندهٔ کامیون او را در محلهٔ سرچشمه پیاده کرد و به خواهرش سپرد.[۳]

ورود به مدرسه[ویرایش]

عصمت که در تهران با خواهرش «مولود» به مازندرانی سخن می‌گفت، با همان زبان از خواهرش خواست تا او را در مدرسه نام‌نویسی کند تا بتواند سواد بیاموزد. خواهرش هم او را به خیابان ناصرخسرو برد و در دبستان نام‌نویسی کرد. هنگامی که عصمت دبستان را آغاز کرد، دوازده سال سن داشت و همین باعث شد تا سوژهٔ متلک‌های هم‌کلاسی‌هایش شود. اما او به این مسائل توجهی نداشت و توانست خود را به کلاس پنجم دبستان برساند.[۴]

کشف استعداد[ویرایش]

...[ظهیرالدینی] مرا به آنجا [ادارهٔ موسیقی] برد. جای وسیعی بود. یک جا ویلون می‌زدند. یک جا پیانو می‌زدند. یک جا تار می‌زدند. یک جا صدای آواز می‌شنیدم. نمی‌دانستم اینجا کجاست. جریان چیست. گیج شده بودم. مرا نزد روح‌الله خالقی برد و گفت این دختر صداش خوب است. خالقی به من گفت بخوان! گفتم چی بخوانم؟ آقای ظهیرالدینی گفت یکی از سرودهای مدرسه را بخوان. شروع کردم به خواندن یکی از سرودها: «دست پهلوی پشت بخت ماست». خالقی اسم مرا فوراً نوشت.

—دلکش در گفتگو با شاهرخ گلستان[۵]

عصمت در ۱۷ سالگی به پنجم دبستان رسید. در آن زمان دانش‌آموزان پنجم و ششم دبستان هفته‌ای یک ساعت آموزش موسیقی می‌دیدند و به آن‌ها سرودهای میهنی آموزش داده می‌شد. روزی در همین کلاس‌های موسیقی، عصمت به همراه دیگر هم‌شاگردی‌هایش در حال خواندن سرود بود که آموزگار موسیقی، آقای «ظهیرالدینی» که ویولنیست هم بود، وی را صدا زد. آموزگار از قشنگی و رسایی صدای عصمت تمجید کرد و گفت که یک نت بالاتر از همهٔ دخترها می‌خواند. سپس ظهیرالدینی از دلکش پرسید که آیا دوست دارد در رادیو بخواند. در آن زمان رادیو در ایران به تازگی بنیان‌گذاری شده بود و دلکش هم نمی‌دانست که رادیو چیست. با این وجود راضی شد تا با ظهیرالدینی به «ادارهٔ موسیقی کشور» در میدان بهارستان برود. در آن هنگام هیئت رئیسهٔ ادارهٔ موسیقی را روح‌الله خالقی، علینقی وزیری و حشمت سنجری تشکیل می‌دادند. ظهیرالدینی عصمت را نزد روح‌الله خالقی برد و او پس از شنیدن صدای عصمت، وی را نام‌نویسی کرد و به دست استادی سپرد تا آواز را به عصمت آموزش دهد. این استاد عبدالعلی وزیری بود که پسرعموی علینقی وزیری می‌شد. عصمت بسیار زود گوشه‌های درآمد، زابل، مویه و مخالف دستگاه سه‌گاه را آموخت. حدود پنج یا شش ماه طول کشید تا عصمت توانست سراسر دستگاه سه‌گاه را یاد بگیرد. آموزش آواز عصمت دو تا سه سال به درازا کشید و وی دستگاه‌های گوناگون را آموخت.[۶]

رادیو[ویرایش]

آغاز به کار[ویرایش]

پس از دو تا سه سال آموزش نزد عبدالعلی وزیری، عصمت اکنون این آمادگی را داشت تا به جرگهٔ خوانندگان رادیو بپیوندد. در آن هنگام عصمت نزدیک به ۲۰ سال داشت و کمتر از پنج سال از بنیان‌گذاری رادیو در ایران می‌گذشت.[۷] تا آن زمان خوانندگان زن قدیمی چون قمرالملوک وزیری، روح‌انگیز و ملوک ضرابی بانوان آوازه‌خوان پیشرو در رادیو بودند و عزت روح‌بخش هم چند سالی می‌شد که آوازخوانی در رادیو را آغاز کرده بود و هواداران بسیاری داشت. در این وضعیت که خوانندگان قدیمی همچنان سکان‌دار رادیو بودند، نیاز به صدایی تازه‌نفس احساس می‌شد.[۸] نخستین اجرای دلکش در رادیو در سال ۱۳۲۳ بود.[۹] از نخستین باری که صدای او از فرستندهٔ «بی‌سیم پهلوی» در چهارراه سیدخندان تهران پخش شد، توجه همگان به سویش جلب شد.[۱۰]

اجراهای مازندرانی[ویرایش]

دلکش در جوانی.

هنگام آغاز کار دلکش در رادیو، آهنگسازی برای همکاری با وی وجود نداشت و او نمی‌توانست تصنیف بخواند؛ بنابراین با توجه به تسلط و مهارتش در خواندن ترانه‌های محلی مازندرانی، تصمیم گرفته شد که برای جبران این کاستی، او پس از خواندن هر آواز در رادیو، یک آواز محلی مازندرانی هم بخواند. آوازهایی مانند «ربابه‌جان»، «مریم‌جان»، «زهرا جان»، «امیری»، «رعنا جان» و… که دلکش این آوازها را از زمان کودکی‌اش در بابل بلد بود و می‌خواند.[۱۱] در آن سال‌ها خواندن آوازهای بومی چندان فراگیر نبود و سبک خاص دلکش در کنار خواندن صحیح و دلنشین‌اش، موجب شد تا بسیار زود سر زبان‌ها بیفتد.[۱۲] مردم از آوازهای مازندرانی دلکش بسیار استقبال کردند و نامه‌های فراوانی برای تکرار ترانه‌های مازندرانی‌اش به رادیو فرستاده می‌شد.[۱۳] هر یکشنبه که او در رادیو اجرا داشت، مردم بسیاری روبروی ساختمان رادیو جمع می‌شدند تا او را از نزدیک ببینند.[۱۴]

همکاری با بزرگان[ویرایش]

روح‌الله خالقی برای آغاز حرفهٔ عصمت، نام هنری «دلکش» را برگزید.[۱۵] دلکش نام گوشه‌ای از دستگاه ماهور است.

در مدت زمان کوتاهی که از پیوستن دلکش به رادیو گذشته بود، در حالی که او تنها ۲۱ سال داشت، به جمع بزرگان رادیو پیوست و با خوانندگان بزرگ و نامی ترانه‌های دوصدایی اجرا کرد.[۱۶]
به دلکش القابی چون «زن حنجره طلایی» و «بانوی آواز ایران» داده‌اند.[۱۷]

حواشی[ویرایش]

دلکش که در میهمانی‌ها و جمع‌های دوستانه آواز می‌خواند، در یک میهمانی با جمشید شیبانی که در سبک موسیقی پاپ کار می‌کرد، آشنا شد. دلکش و شیبانی مدتی با هم کار کردند، ولی دلکش از موسیقی پاپ بیرون آمد و پس از آشنایی با مهدی خالدی، استاد و آهنگساز موسیقی سنتی ایرانی، به‌طور جدی وارد موسیقی سنتی شد و این سرآغاز همکاری درازمدت دلکش و خالدی بود.[۱۸]

دلکش در روزهای پایانی زندگانی خود از این که شماری از خوانندگان تصنیف‌های وی را به غلط و بد اجرا می‌کنند و به بازار می‌فرستادند به شدت دلگیر بود و باور داشت که قدیمی‌ها هنوز این تصنیف‌ها را با صدای دلکش به یاد دارند و غلط خواندن آن‌ها، موجب پایین آمدن ارزش و احترام کار این خواننده‌ها می‌شود.[۱۹]

در جریان جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران و ساخت بیش از ۲۵۰۰ مدرسه در سراسر ایران به مناسبت این جشن، دلکش با خرید ۱۵۰۰ برگ از شعبهٔ مرکزی بانک بیمه بازرگانان، در ساخت این مدرسه‌ها شرکت کرد.[۲۰]

دلکش در برنامه گل‌ها به دلیل اختلافی که با داوود پیرنیا داشت، هر گز شرکت نکرد. او در طول دوران فعالیت هنری اش هرگز در برنامه‌های موسیقی تلویزیون نیز شرکت نکرد ولی تا هنگام پیروزی انقلاب حضوری دائم و مؤثر داشته و از محبوب‌ترین خوانندگان زمان خود بود. با اینکه مدتی بعد از او خوانندگانی همچون مرضیه، پوران، الهه، و… پا به عرصه گذاشتند، از محبوبیت دلکش به عنوان خواننده‌ای معتبر و تمام عیار کاسته نشد. به طوری که پرویز خطیبی در خاطراتش تعریف می‌کند: «در شب چهارم اردیبهشت ۱۳۵۶ در سالگرد تأسیس رادیو تهران وقتی دلکش پس از مدتی کناره‌گیری روی صحنه ظاهر شد و ترانه معروف «بردی از یادم» را خواند، تمام مدعوین به پا خواستند و با کف زدنهای ممتد که بیش از پنج دقیقه طول کشید فریاد زدند: مگر می‌شود ترا از یاد برد؟»

تکنیک آوازی[ویرایش]

به باور رضا مجرد، پژوهشگر و کارشناس موسیقی، صدای دلکش، تنها صدای «چپ‌کوک» زنانه‌ای بود که در خوانندگی «راست‌کوک» هم تبحر داشت.[۲۱]

صدای دلکش افزون بر حجم بالا، قدرت و گستردگی فراوانی داشت و آوای او به اصطلاح استادان آواز، «صدای سینه‌ای» (به انگلیسیChest Voice) بود. بنا بر دیدگاه کارشناسان، گل صدای دلکش در محدودهٔ آلتو بود؛ ولی وی با مهارت می‌توانست فاصله‌های صوتی تنور، سوپرانو و متزو سوپرانو را هم بخواند.[۲۲]

دلکش سولفژ نمی‌دانست و در پاسخ به این که با توجه به نیاموختن سولفژَ، نمی‌ترسد که اشتباه کند، اشتباه را برای تحصیل‌کرده‌ها دانست و گفت که آدم‌های بی‌سواد و کم‌ادعا به دلیل احساس مسئولیت در کارشان معمولاً کمتر اشتباه می‌کنند.[۲۳]

دلکش در نگاه دیگران[ویرایش]

از راست: پرویز خطیبی، زینت مؤدب و دلکش. آهنگ مشهور «بردی از یادم» دلکش را پرویز خطیبی سروده‌است.[۲۴]

محمدعلی سپانلو از هواداران دلکش بود و آوازهای وی را به خوبی می‌خواند.[۲۵] دلکش خوانندهٔ محبوب شخصیت «دکتر نون» در رمان «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» از شهرام رحیمیان است.[۲۶] دلکش از مشوقین سیما بینا در آغاز خوانندگی وی در کودکی بود.[۲۷] غلامحسین بنان، اجرای دلکش را به اجرایی دوصدایی تشبیه می‌کند که شنونده می‌انگارد صدای بم برای مرد و صدای زیر برای زن است. حسین قوامی، دلکش را تنها خانم خواننده‌ای می‌داند که هرگز «فالش» [خارج] نخوانده و همه ملودی و کلام را صحیح اجرا کرده و هیچ‌گونه لغزشی در تحریرها و سکوت‌ها و سایر ظرافت‌ها و ریزه‌کاری‌های خوانندگی او شنیده نشده‌است. یک بار قوامی در پاسخ به خود دلکش که از وی دربارهٔ بهترین خوانندهٔ زن پرسیده بود، بی‌درنگ و اندیشه گفت: «تو او را بهتر از هر کسی می‌شناسی، چرا نمی‌خواهی راحت بگویی دلکش!؟»

محمود محمودی خوانساری باور داشت که بسیاری از خوانندگان مرد باید بنشینند و با گوش‌سپردن به آواز دلکش، راه و رسم صحیح خواندن را بیاموزند.

علی تجویدی، باور داشت که هیچ خواننده‌ای به خوبی دلکش قدرت فراگیری شعر و آهنگ و آمیختن درست این دو با هم را ندارد و پیشنهاد داد تا دلکش باید برای تحصیل موسیقی به اتریش برود تا نابغهٔ بزرگ موسیقی قرن شود و هنرآموزان آواز بسیاری را تا استادی ارتقا دهد.[۲۸]

سیما بینا، صدای دلکش را پرحجم و بسیار گیرا با تحریرهای ویژهٔ خودش دانسته که کلام را بسیار زیبا و مشخص بیان می‌کرد. او شخصیت آوازی دلکش را بسیار مردمی می‌داند و باور دارد که دلکش نسبت به تصنیفی که اجرا می‌کرد، احساس مسئولیت داشت. سیما بینا از پدرش نقل می‌کند که دربارهٔ آواز دلکش می‌گفت: «مانند این است که یک آدم بسیار ادیب و باسوادی دارد این شعرها و تصنیف‌ها را می‌خواند.» سیما بینا رقیبانی که قصد تقلید از دلکش را داشتند ناکام می‌داند و می‌گوید: «آن آنی که در صدا هست و آن کاراکتر و طنین صدا قابل تقلید نیست.»[۲۹]
علی اشتری شاعر معاصر دربارهٔ دلکش شعری سروده‌است:[۳۰]

امشب خوش است عالم و از باده سرخوشمساقی بریز بادهٔ دیگر که درکشم
دلکش بخوان کز آن لب شیرین نوای شورشور دگر برآورد از جان ناخوشم
فرهاد اگر به دیدن شیرین خوش است، منسرمست از ترانهٔ شیرین دلکشم

رضا مجرد، پژوهشگر و کارشناس موسیقی دربارهٔ دلکش می‌گوید: «... دلکش وقتی می‌خواند، مملکتی ساکت می‌شد تا صدای او را بشنود. هرچند که دلکش از نظر قدرت و وسعت صدا در حد و اندازه‌های قمرالملوک وزیری نبود، اما خواننده‌ای بود که همهٔ بزرگان موسیقی او را بالاتر از خود و دیگران می‌دانستند…» مجرد در واکنش به عدم تجلیل از دلکش و پوشش ندادن خبر مرگ وی در رسانه‌ها نوشت: «... خانمی مانند دلکش نقطهٔ سیاهی در زندگی هنری‌اش نبوده… لابد استدلال این است که این خانم، به موقع هم مورد استقبال و تجلیل قرار گرفته، هم بابت آنچه اجرا کرده، به پول و ثروت کافی دست یافته، پس دیگر چه تجلیلی؟»[۳۱]

هایده«من به صدای خانم دلکش واقعاً عشق می‌ورزیدم و می‌توانم بگویم خواندن آواز و تصنیف را از طریق رادیو و شنیدن صدای بانوی آواز ایران، خانم دلکش، آموختم.»

الهه«من برای قمرالملوک وزیری احترام قائلم. برای اینکه قدمی که او برداشت آن شرایطی که کسی نمی‌توانست بیاید بخواند ولی بعد از او همه باید بدانند خانم دلکش خواننده پر قدرت و مسلط بود.»

آوازها و ترانه‌های ماندگار[ویرایش]

دلکش در شصت سال زندگی حرفه‌ای خود بیش از ۲۰۰ ترانه، آواز و تصنیف خواند. ترانه‌سرایان و شاعرانی که بیشترین سروده‌ها را برای وی سروده‌اند، در درجهٔ نخست رحیم معینی کرمانشاهی و سپس اسماعیل نواب صفا، بیژن ترقی، ناصر شریفی، پرویز خطیبی، رضا جلیلی، کریم فکور، رهی معیری و حسین مسرور بوده‌اند. از آهنگسازانی که بیشترین آهنگ را برای دلکش ساخته‌اند هم می‌توان در درجهٔ نخست علی تجویدی و سپس مهدی خالدی، پرویز یاحقی، مجید وفادار، جواد لشکری، حبیب‌الله بدیعی، انوشیروان روحانی و همایون خرم را نام برد.[۳۲]

آمد نوبهار[ویرایش]

در دههٔ ۱۳۲۰ خورشیدی، تصنیف‌خوانی‌های قدیمی بسیار کهنه و تکراری شده بود. در آن سال‌ها قمرالملوک وزیری و روح‌انگیز به سال‌های پایانی کار حرفه‌ای خود رسیده بودند و جای خالی یک تصنیف‌خوان زن جوان حس می‌شد. همکاری دلکش با مهدی خالدی در این دوران توانست گونهٔ نویی از ترانه‌سازی را به موسیقی ایران بیاورد. اوج این همکاری در تصنیف «آمد نوبهار» دیده می‌شود که به باور محمود خوشنام، حرکت از تصنیف به ترانه با این آهنگ آغاز می‌شود. مهدی خالدی در ساخت این آهنگ، ریتم دو چهارم را با تاکیدات ویژه بر روی ضربه‌های این ریتم به کار برد.[۳۳]

ترانهٔ «آمد نوبهار» دلکش با آهنگسازی مهدی خالدی ساخته شد، با ساختار مارش‌گونهٔ توانست در زمان خود نوآوری بزرگ به‌شمار بیاید. این آهنگ که در اواخر دهه ۱۳۲۰ ساخته شد، توانست بیش از دو دهه در روزهای نوروز از رادیو و تلویزیون پخش شو

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.