حسین نظری

حسین نظری

حسین نظری

حسین نظری

حسین نظری حبیب سماعی

حبیب سماعی

حبیب سماعی، (زادهٔ ۱۲۸۰ خورشیدی - درگذشتهٔ ۱۳۲۵خورشیدی)، استاد برجستهٔ سنتور بوده‌است.

حبیب سماعی
تولد۱۲۸۰
مرگ۱۳۲۵
ساز(ها)سنتور

وی در خردسالی به خواستِ پدر نواختن تنبک را فراگرفت و ساز پدر را همراهی می‌کرد؛ ولی از ۱۲ سالگی به نواختنسنتور پرداخت.

پس از درگذشت وی، ساز سنتور، یک دوران رکود را تجربه کرد. در نهایت با برداشت استاد صبا (که با شیوه سنتورنوازی حبیب آشنا بود) از شیوه وی و آموزش آن به افرادی چون فرامرز پایور، این ساز دوباره جای خود را درموسیقی ایرانی باز کرد.[۱]

مقاله زیر شامل پاره‌ای نکات تاریخی و نیز نکاتی در مورد جایگاه هنری حبیب سماعی و برخی شاگردان وی می‌باشد که در تیرماه سال ۱۳۸۶ به مناسبت شصت و یکمین سالگرد درگذشت حبیب سماعی در روزنامه توقیف شده «شرق» به چاپ رسیده‌است.

برای نوشتن از حبیب سماعی می‌توان به دوگونه و از دو منظر به گسترش موضوع پرداخت. یکی از منظر تاریخی و بررسی نقش مهم این نوازنده بزرگ سنتور در حیات و دوام و بقا این ساز و دیگر از منظر هنری و جایگاهی که به لحاظ هنری برای این استاد مسلم می‌توان دانست. اما پیش از هر چیز باید از زندگی هنری او مختصری یاد کنیم و اینکه او در چه فضایی و در معاشرت با چه استادانی حیات هنری خود را آغاز کرده‌است.

سماع حضور، استاد و پدر حبیب سماعی (۱۳۲۵–۱۲۸۴)، خود مردی هنرمند و صاحب فضایل اخلاقی و به لحاظ هنری از بزرگان موسیقی دوران قاجار بود. او در زمره استادانی بود که به دلیل مقام بالای هنری خود در دربار ناصرالدین شاه رفت‌وآمد داشت. سخن از سماع حضورالبته مجالی دیگر طلب می‌کند اما در وصف احوالات او فعلاً همین مقدار کافی است که بگوییم مردی باایمان، قوی بنیه و در سلسله دراویش نعمت الهی بود. در اواخر عمر بدون وضو دست به ساز نمی‌برد زیرا موسیقی را وسیله‌ای برای تزکیه نفس می‌دانست. در واپسین سال‌های زندگی کمتر برای کسی ساز می‌زد و چون به باور او کار موسیقی بیشتر به «مطربی» کشیده بود، از نواختن پرهیز داشت و تنها به اصرار، آن هم در خلوت دوستان، دستی به ساز می‌برد. سال‌های پایانی عمر را معتکف به بارگاه امام رضا شد و تا زمان مرگش در همان‌جا ماند و عاقبت در سال ۱۳۰۰ شمسی درگذشت. حبیب الله سماعی فرزند بزرگ چنین مردی بود و از چهار سالگی تحت تعلیم پدر قرار گرفت.

حبیب سماعی در آغاز با ساز پدر ضرب می‌گرفت و به این شیوه با یکی از مهمترین ارکان موسیقی یعنی «وزن» آشنا شد. در شش سالگی پدر کم‌کم حبیب را با ساز سنتور آشنا تر می‌سازد و او را تحت تعلیم قرار می‌دهد. می‌گویند در ده سالگی ساز حبیب کاملاً شنیدنی بوده و استادان زمان او را تحسین می‌کرده‌اند. او در دوازده سالگی با استادان معروف موسیقی زمان خود مثل آقا حسین قلی و نایب اسدالله در یک مجلس ساز می‌نواخت و اهل هنر موسیقی می‌دانند که این نیازمند مقام بسیار بالایی در هنر آن زمان بوده‌است.

همین توصیف مختصر از محیط اطراف حبیب و آموزش‌های دوران کودکی اش و نیز حضور او در میان هنرمندان بزرگ می‌تواند نشانگر زمینه‌ای کاملاً مساعد برای رشد و بروز استعدادهای حبیب باشد و او را بی تردید در تداوم سنت سنتورنوازی ایران قرار دهد.

حبیب سماعی البته در زمانی قرار دارد که موسیقی تلفیقیو مسئله مکتوب کردن موسیقی در ایران در حال شکل گیری است. او به مدرسه موسیقی سالار معزز نیز سری می‌زند و در آنجا با نت نویسی نیز آشنا می‌شود اما هرگز از آموخته‌هایش برای ثبت موسیقی و معلومات خود استفاده‌ای نمی‌کند و در واقع آنها را به هیچ می‌گیرد. این البته موضوع بسیار مهمی است که چرا یک موسیقیدان بزرگ و بامعلومات و آگاه به ریزه کاری‌های موسیقی و نوازندگی که در شرایط تاریخی دشواری هم قرار دارد، آموخته‌هایش را با مکتوب کردن ثبت نمی‌کند.

شرایط زمان حبیب سماعی بسیار ویژه است. او تنها شاگرد یکی از آخرین استادان ساز سنتور بوده‌است و در واقع در زمان حیات وی هیچ نوازنده سنتور دیگری دیده نمی‌شود. ساز سنتور در معرض انقراض است به طوری که بعدها وقتی ساز حبیب از رادیوتهران پخش می‌شد، عده‌ای به شوق نوازندگی این ساز اقدام به ساخت ناشیانه سنتور می‌کنند که در حد یک کار درودگری ساده بتوانند سازی برای خود دست و پا کنند. هیچ‌کس سنتوری نمی‌سازد و نمی‌نوازد و حبیب با معلومات و سازی که به ارث برده‌است یکه و تنها قلندرانه شیوه‌ای از سنتورنوازی را روایت می‌کند که حاصل تداوم یک سنت بسیار قدیمی در نوازندگی این ساز است.

پس از این مقدمه می‌توانیم از شرایط تاریخی زمان حبیب و نقش او بیشتر و بهتر سخن به میان آوریم. همان گونه که گفتیم حبیب سماعی تنها راوی سنت و هنر سنتورنوازی ایران در زمان خود است. بر پایه پژوهش‌های مجید کیانینوازنده سنتور و پژوهشگر موسیقی ردیف دستگاهی ایرانویژگی‌ها و اصل و نسب سنتورنوازی حبیب سماعی را تا پنج نسل قبل از او می‌توان دنبال کرد. این پنج نسل آنانی هستند که از ایشان صفحه‌ای به یادگار مانده‌است. پیش از آن، به دلیل نبود منابع صوتی نمی‌توانیم خط سیر سنت موسیقی حبیب سماعی را دنبال کنیم اما همین پنج نسل تداوم و انتقال ویژگی‌ها و پایه‌های اصلی هنر آن استادان در ساز حبیب سماعی کافی است تا توجه ما را به اهمیت نقش و جایگاه هنری این استاد متوجه سازد. شیوه گرفتن مضراب، نوع مضراب، شیوه نشستن، کوک کردن، واژه‌ها و جمله‌بندی‌ها، گردش نغمات و اوزان موجود در سنتور حبیب سماعی درست در تداوم نسل‌های پیشین است و تغییر اساسی در آن رخ نداده‌است.

تفاوت ساز حبیب با استادان وی یک تفاوت کاملاً طبیعی و از جنس همان دگرگونی‌هایی است که در زبان فارسی رخ می‌دهد. می‌توان گفت ساز حبیب سماعی در اصول نوازندگی کاملاً در مسیر استادان پیشین است و در فروع نوازندگی نشان دهنده شخصیت، روحیه، شرایط زمان و مکان و عوامل دیگری است که این استاد در آن می‌زیسته‌است. آن استادان پیش از حبیب هم البته هر یک با دیگری در اصول مشترک هستند ولی در فروع کار تفاوت دارند و این همان عاملی است که به ساز هر استاد در زمان خود طراوت و تازگی می‌بخشد.

زمانه حبیب سماعی البته از طرفی زمانه هجوم تحولات تند ناشی از غربی شدن و مدرن شدن در ایران هم هست. تحولاتی که اکنون می‌دانیم بسیاری از آنها شتابزده و بی محتوا بوده‌اند. در موسیقی ایرانی یک نگاه متجددانه شکل می‌گیرد و خلاصه آن این است که موسیقی ایرانی با موسیقی فرهنگ غالب یعنی غرب درآمیزد و نو شود و تحول یابد و بالاخره از آن حالت قدیمی و کهنه، به زعم استادانی که البته آنها هم ایرانی بودند و چه بسا حسن نیت هم داشتند، به درآید؛ اما به دلایل گوناگون که به اندازه کافی از آن دلایل گفته‌اند و نوشته‌اند در این کار اشتباهات بسیاری رخ داد.

حبیب سماعی اما کاری به این کارها نداشت و سبک نوازندگی او کاملاً اصیل و بدون آلودگی و آغشته شدن به سبک‌های دیگر باقی‌ماند. او البته نه تنها سبک خود را حفظ کرد بلکه کوچک‌ترین نشانی را از توجه درونی خود به موج جدید موسیقی ایران بروز نداد و علاوه بر اینها گاه به مسوولان موسیقی رادیو و … هم اعتراض‌های تندی می‌کرد که «شما دارید موسیقی ما را از بین می‌برید…» حبیب سماعی علاقه‌ای به ثبت آثارش چه به صورت مکتوب و چه به صورت مصوت نداشت و همواره از این کار دوری می‌جست.

او تنها یک بار آن هم شاید به دلیل حفظ شدن صدای یکی از خوانندگان زمانش یعنی «پروانه» به پر کردن صفحه تن داد. از او همین صفحه‌ها باقی‌مانده‌اند که مجموع زمان آنها به یک ساعت هم نمی‌رسد. در موارد دیگر حبیب حتی یک بار نواری را که از او ضبط شده بود به لطایف‌الحیل به دست می‌آورد و آن را از بین می‌برد. اگر چه دلیل این کار را خود حبیب به صراحت به ما نمی‌گوید اما اکنون می‌دانیم در موسیقی ای که حبیب راوی آن بود شرایط و زمان و مکان اجرای موسیقی بسیار مهم است و در شکل گیری اثر نقش دارد. از این دیدگاه هر اثر ضبط شده تنها تصویری یک بعدی از موسیقی است که ویژه همان زمان ضبط است. حتی اگر بی درنگ صفحه دیگری ضبط شود با صفحه پیش تفاوت خواهد داشت چون زمان در حال گذر است. اصولاً در فرهنگ ایرانی تکرار بدون تغییر امری پسندیده نیست. در فرهنگ غربی است که تکرار بدون کوچک‌ترین تغییر مطلوب و گاه ضروری است. در شرق- دنیای قدیم- هر اثر هنری باید با دیگری فرق کند تا باطراوت باشد و اصولاً بتوان به آن هنر گفت.

زیبایی در شرق به صورت‌های گوناگون و بدون تکرار دقیق متجلی می‌شود و این همانی است که ناخودآگاه حبیب با آن درگیر است. استادان دیگری هم در موسیقی سنتی ایرانی همچون حبیب از ثبت مکتوب یا مصوت آثارشان شانه خالی می‌کردند و اگر چه با نت نویسی و ضبط آثار مخالفت نداشته اما همواره آنها را روش‌های خوبی برای انتقال موسیقی از نسلی به نسل دیگر نمی‌دانسته‌اند.

حبیب سماعی البته ویژگی دیگری هم داشت که قدری فهم آن بر ما دشوار است. در تربیت شاگرد نظم و پیوستگی لازم را نداشت و شاگرد نمی‌توانست مدت زیادی با او دوام بیاورد. طرح و سرفصل درس از پیش تعیین شده‌ای نداشت و با توجه به حال خود و شرایط زمانی که شاگرد در محضرش حضور داشت گوشه‌ای را انتخاب می‌کرد و همان را نیز با حالت‌های مختلف اجرا می‌کرد و اهل فن می‌دانند که با این روش چه دشواری‌هایی برای شاگرد پیش می‌آید. به هر حال این روحیه حبیب بود. با این همه شاگردانی داشت که با او بیشتر دوست بودند تا اینکه شاگردش باشند. این عده اگر چه به عنوان شاگرد در کلاس او رفت‌وآمد داشتند اما بنا به ادعای یکی از آنها فقط می‌رفتند که حبیب را ببینند و سازش را بشنوند چرا که با شیوه‌ای که حبیب در کارش داشت چیزی به عنوان آموزش -به معنای رسمی آن- شکل نمی‌گرفت.

اما پس از سال‌ها رفت‌وآمد به محضر حبیب آن شاگردان-و در واقع دوستان- حبیب، هر یک کم‌کم با موسیقی حبیب آشناتر شدند و البته صاحب نظر. از میان شاگردان حبیب سماعی، نورعلی برومند، مرتضی عبدالرسولی، قباد ظفر،مهدی ناظمی و ابوالحسن صبا مشهورترین‌ها هستند. حبیب خود همواره از برومند، عبدالرسولی و قباد ظفر به عنوان شاگرد یاد می‌کرد و دیگران را چندان دل سپرده به این کار نمی‌دید.

نورعلی برومند البته در این میان دوستی دیرینه با حبیب و خانواده سماعی داشت زیرا منزل پدری آقای برومند محل رفت‌وآمد استادان زمان از جمله سماع حضور بود و در آن روزگار حبیب هم به منزل پدری برومند رفت‌وآمد داشت.برومند، نوازنده تار و سه تار، ردیف دان و مردی آگاه نسبت به موسیقی و از شاگردان درویش خان، به مدت دوازده سال با حبیب همراه بود و مضراب‌های او را به خوبی در ذهن داشت. اصولاً شیوه کار حبیب سماعی در ذهن برومند نقش بسته بود. مزیت بزرگ برومند این بود که کاملاً به موسیقی ایرانی آشنا بود و البته روحیه تربیت شاگرد هم داشت و بسیار منظم تر و پیگیرتر به انتقال دانش و هنر خود اهتمام می‌ورزید. او در زمان تأسیس دانشکده موسیقی دانشگاه تهران به عنوان استاد این رشته سال‌ها به تدریس پرداخت.

دیگر شاگرد حبیب مرحوم قباد ظفر است که یک مهندس معمار بود و موسیقی را به صورت حرفه‌ای دنبال نمی‌کرد اما به دلیل معاشرت با حبیب، مختصات خوبی از ساز او را به دست آورده بود. آثار ضبط شده از قباد ظفر به خوبی نشان دهنده حضور عالمانه او نزد حبیب هستند. دیگر شاگرد حبیب مرحوم مرتضی عبدالرسولی، پس از فوت حبیب عهد کرد که هرگز دست به ساز نبرد و نبرد. مرحوم ناظمی، دیگر شاگرد حبیب سماعی است که البته بیش از نوازندگی به ساخت سنتور می‌پرداخت. او بهترین سنتورها را در دوره معاصر ساخته‌است و تقریباً همه سنتورنوازان برجسته امروز از سازهای او استفاده می‌کنند. ناظمی سنتور خوب می‌ساخت چون حبیب سماعی او را راهنمایی می‌کرد و این راهنمایی‌ها به گونه‌ای پیش رفتند که بهترین سنتورها توسط ناظمی ساخته شدند. مرحوم ناظمی خود علاقه‌مند به نواختن سنتور بود اما شرایط زمان به گونه‌ای پیش رفت که او بیش از نوازندگی به ساختن ساز روی آورد.

و اما صبا همان «معلم آسمانی» معروف در موسیقی ایران نیز شاگرد حبیب بود. تصویری از صبا در حال نواختن سنتور موجود است که حداقل نوع مضراب‌های او با مضراب‌های حبیب مطابقت دارد. صبا کاری را که حبیب سماعی همواره از آن ابا داشت پیگیری کرد و آثاری از حبیب را مکتوب کرد. مکتوبات صبا شامل برخی ضرب‌ها و آوازهایی است که به گونه‌ای از حبیب روایت شده‌اند و به نام ردیف سنتور صبا شناخته می‌شوند. این ردیف یکی از قدیمی‌ترین ردیف‌های مکتوب است و البته بسیار با ارزش. در ردیف سنتور صبا آثاری از خود صبا هم دیده می‌شوند ولی بیشتر قطعات و گوشه‌ها حال و هوای آثار حبیب را دارند. پس از گذشت چند دهه از نشر ردیف‌های صبا برای سنتور اکنون دلیل نگرانی و حساسیت حبیب نسبت به مکتوب نشدن آثارش بر ما روشن‌تر شده‌است. بنا به شواهد موجود تقریباً تمام آموزشگاه‌های موسیقی ساز سنتور را از طریق ردیف‌های صبا تعلیم داده‌اند یا دست کم هنر جویان متوسط را با این ردیف مکتوب آشنا کرده‌اند. اما عملاً هیچ شباهت و سنخیت قابل قبولی در کار این شاگردان با کار آن استاد - حبیب سماعی- حاصل نشده‌است، زیرا موسیقی وقتی مکتوب می‌شود، بسیاری از ظرافت‌های آن از دست می‌رود. به هر روی کسی نمی‌تواند صرفاً با اتکای به ردیف‌های مکتوب صبا نوازنده خوبی در سنتور- با مختصات نوازندگی حبیب سماعی- باشد. این ردیف‌های مکتوب، اگر چه در آموزش چندان مناسب به نظر نمی‌آیند اما به لحاظ دیگری بسیار با اهمیت هستند. اگر کسی شیوه حبیب سماعی را به صورت سینه به سینه نزد استادی که به آن شیوه مسلط است درک کرده باشد چه بهره‌ها که از این ردیف مکتوب نمی‌برد.

مجید کیانی استاد ردیف و ساز سنتور که مدت هشت سال شاگرد مرحوم برومند بوده و شیوه حبیب را از طریق این استاد آموخته‌است از کسانی است که از این ردیف مکتوب بهره گرفته‌است. ایشان «ضربی‌های حبیب سماعی» را که شامل بیست قطعه از آثار این استاد است، منتشر ساخته‌است. پنج، شش قطعه از زیباترین قطعات این مجموعه مستقیماً از ردیف‌های مکتوب صبا گرفته شده‌اند. این قطعات را دیگران هم اجرا کرده و می‌کنند اما همه شاهد هستیم که پختگی و بلاغت این مجموعه را ندارند. با این مقایسه‌ها می‌توان قدری حساسیت حبیب را در عدم ثبت و ضبط آثارش درک کرد. او می‌دانست که با نوشتن و ضبط کردن بسیاری از ویژگی‌های فیزیکی آثارش اگرچه ممکن است منتقل شوند اما روح اثر انتقال نمی‌یابد و در آفرینش یک اثر هنری این «روح» است که باید به کار دمیده شود.

آثار حبیب سماعی به لحاظ هنری دارای چند ویژگی مهم هستند. اولین ویژگی مربوط به نوع صدادهی مضراب‌ها است. مضراب‌های او چوبی و با سری بزرگ و بدون پوشش بودند. او تلاش نمی‌کرد که با افزودن پوشش روی مضراب‌ها صدای سنتور را از حالت درخشندگی خارج کرده و مثلاً شبیه به پیانو کند زیرا نوع صدا در فرهنگی که حبیب در آن پرورش یافته‌است باید کاملاً شفاف و بلورین باشد. پس از حبیب سماعی استادان سنتور پوشش‌هایی از جنس نمد، پارچه، چرم و… به مضراب‌ها افزودند. این اقدام بیش از هر چیز نشانه تفاوت تفکر مردی مثل حبیب با استادان دیگر است. در تفکر حبیب اصالت جنس صدا بسیار مهم است و در تفکر بعد از حبیب تغییر این اصالت البته اهمیت یافته‌است. هر کدام این شیوه‌ها مبانی فلسفی و فکری خاص خود را دارند.

دیگر ویژگی موسیقی حبیب در نوع وزن انتخابی براساس ادوار ایقاعی قدیم است که در مقایسه با موسیقی دوران تجدد در ایران که وزن در آن با تئوری‌های غربی توجیه می‌شود، هرچند در ظاهر یکی است، ولی در نهایت بسیار تفاوت دارد. وزن تصنیف‌ها و ضربی‌های حبیب را نمی‌توان با پایه‌های ریتمی موسیقی غربی توجیه کرد زیرا دست کم زمان‌بندی نواخت ضربات قوی و ضعیف در این روش به غلط ثبت می‌شود. شاید بتوان گفت مکتوب کردن آثار حبیب به مدد تئوری موسیقی غربی «حداقل‌ها» را در آثار او به ثبت می‌رساند نه برخلاف باور عده‌ای «حداکثرها» را. ویژگی سوم آثار حبیب در چگونگی گردش نغمات -ملودی- است. آثار او درست مطابق دیگر آثار موسیقی قدیم ایران در محدوده دانگ قرار دارند؛ برخلاف آثار دوره تجدد که در محدوده گام شکل می‌گیرند. موسیقی حبیب دانگ به دانگ جلو می‌رود و از انگاره‌ها و واژه‌های اصیل موسیقی ایران بهره می‌برد و از هر گونه پرش و پراکندگی، حرکات آکروباتیک و نمایشی به دور است.

نقل است که وقتی حبیب در مجلسی شروع به نواختن می‌کرده، هر شنونده تا پایان اجرا به همان حالت بی حرکت باقی می‌مانده. استادان بارها دیده‌اند که چگونه وقتی حبیب ساز می‌زده قند در یک دست و چای در دست دیگر کسی که شنونده اوست تا پایان اجرا باقی می‌مانده‌است. پس حبیب توانایی و ویرتئوزیته انجام حرکات نمایشی و سرگرم‌کننده را داشته‌است. اما وی هرگز از توانایی بالای خود در نوازندگی برای خودنمایی، مجلس آرایی و عوام فریبی استفاده نمی‌کرده و به دنبال بیان و القای یک موسیقی متعالی و پرمحتوا و متمرکز بوده‌است. چهار مضراب شوری که در مقدمه یکی از صفحه‌های ضبط شده از وی شنیده می‌شود این نکته را به خوبی نشان می‌دهد. این چهار مضراب اگرچه برای شنونده آرام، پویا، ساده و صریح می‌نماید اما در مقام عمل و اجرا سهل و ممتنع است. یعنی الگوی آن ساده ولی بیان محتوای معنوی درونی آن به‌غایت دشوار است. در واقع در شیوه نوازندگی حبیب سماعی، هنرمند در مقام بیان اندیشه‌ای والا و معنوی، از جمله‌ها و واژه‌های ساده بهره می‌گیرد که در برخی شیوه‌های معاصر این موضوع کاملاً برعکس می‌شود و هنرمند در بیان مسئله‌ای ساده و سطحی از حرکات بسیار پیچیده و آکروباتیک و پرطمطراق سود می‌جوید که با لحاظ کردن برخی از امکانات موسیقی ایرانی، این نوع نوازندگی در واقع نقابدار می‌شود به طوری که برای شنوندگان عام تغییر شیوه بیان هنری در دوره معاصر دیگر قابل تشخیص هم نیست.

عنصر دیگر ساز سماعی تزئین است. او در اجرا از ضربات بسیار ظریف دست چپ کمک می‌گیرد که حتی در صفحه‌های ضبط شده به خوبی شنیده نمی‌شوند. ثبت این ظرافت‌ها در مکتوبات بسیار دشوار و گاه ناممکن است. شیوه حبیب سماعی به دلیل وجود این تزئینات کوچک و بسیار مهم به هیچ وجه یک شیوه صاف و ساده و عادی نیست. هر ضربه او دارای نوعی تزئین درونی یا بیرونی است که منهای آن اصلاً قابل تصور نیست. در واقع هنر او- یا هنر موسیقی ایرانی- از همین ظرافت‌ها و نحوه پرداخت آنها آغاز می‌شود و شکل می‌گیرد. می‌گویند وقتی حبیب چند مضراب ساده با یک دست روی ساز می‌زد، تا کوک بودن آن را امتحان کند همان چند مضراب ساده بسیار زیبا، دلنشین، عمیق و درونی بوده‌اند. این را نورعلی برومند می‌گوید که خود استاد مسلم موسیقی ایرانی است.

باری، در عالم موسیقی ایرانی نام‌هایی هستند که امروزه کمتر آنها را می‌شنویم و هنرجویان سازی مثل سنتور شاید در برخی از مکتب‌ها تا سال‌ها نامی از سماعی هم نشنوند حال آنکه او به راستی سنتور را همانند محمد صادق خان و سماع حضور احیا کرد. امروز دیگر نگران انقراض سنتور نیستیم اما جای دارد تا در این محدوده از تاریخ موسیقیایرانی نسبت به بازشناسی شیوه و نوع تفکر حاکم بر موسیقی استادانی چون سماعی همت کنیم و از شناخت گذشته راهی برای آینده بهتر در موسیقی ایرانی باز کنیم.

منابع

حسین نظری مرضیه

مرضیه

موضوعات صفحه
خواننده ایرانی

خدیجه اشرف‌السادات مرتضایی[۱] با نام مستعار مَرضیه(زاده ۱ فروردین ۱۳۰۳ خورشیدی – درگذشته ۲۱ مهر ۱۳۸۹ خورشیدی) خواننده ایرانی است. وی در سال ۱۳۷۳ از ایران خارج شد و پس از پناهندگی به فرانسه، به شورای ملی مقاومت ایران، سخنگوی سازمان مجاهدین خلقپیوست. وی در سال ۱۳۸۹، در اثر سرطان در پاریسدرگذشت.

مرضیه
مرضیه.jpg
اطلاعات
نام اصلیخدیجه (اشرف‌السادات) مرتضایی
تولد۱ فروردین ۱۳۰۳
۲۲ مارس ۱۹۲۴ (میلادی)
تهران
ملیتایران پرچم ایران
مرگ۲۱ مهر ۱۳۸۹ (۸۶ سال)
۱۲ اکتبر ۲۰۱۰
پاریس
سبک‌(ها)موسیقی کلاسیک ایرانی
سال‌های فعالیتخواننده
Marzieh.jpg

زندگی‌نامهویرایش

اشرف‌السادات مرتضایی[۲]با نام هنری مرضیه در ۱ فروردین سال ۱۳۰۳ در تهران در خانواده‌ای هنردوست چشم به جهان گشود و در ساعت ۱ ظهر ۲۱ مهر ماه سال ۱۳۸۹، در ۸۶ سالگی در اثر بیماری سرطان در پاریس درگذشت. پدرش، سید حسن مرتضایی هفشجانی و مادرش، ربابه، از یک خانواده هنردوست بودند. در خانواده و اقوام او هنرمندانی از قبیل مجسمه‌ساز، نقاش و مینیاتوریست وموسیقیدان بودند. اما مادرش بود که بطور خاص او را تشویق به خواندن کرد و در همه دوران زندگیش از او پشتیبانی می‌کرد.

وی در مصاحبه‌ای دربارهٔ خود گفته‌بود:

«در زمانی که خانواده‌های ایرانی به ندرت فرزندان دخترشان را برای تحصیل علم می‌فرستادند پدر من با وجود اینکه یک فرد روحانی بود؛ مرا تشویق به آموزش تحصیلات مرسوم زمان نمود. وقتی که من آغاز به خواندن کردم خواننده شدن برای زنان خیلی غیرعادی بود و در عین حال یک خواننده در آن زمان باید هم دانش مدرسه‌ای می‌داشت و هم دانش کلاسیک موسیقی و هم چنین یک صدای خوب. در ضمن استادان موسیقی زیادی باید صدای او را تأیید می‌کردند و همچنین تئوری موسیقی را باید بخوبی می‌دانست. من پیش از اینکه شروع به خواندن کنم سالهای زیادی را به آموختن در زیر نظر استادان بزرگ موسیقی ایرانی گذراندم .[نیازمند منبع]

مرضیه در سال ۱۹۴۲ (۱۳۲۱ خورشیدی) زیر نظر اسماعیل مهرتاش، استاد بزرگ موسیقی، فعالیت هنری خود را آغاز کرد. در ابتدا با بازی در نقش شیرین در نمایش «خسرو و شیرین» در تئاتر باربد در تهران به محبوبیت رسید.[۳] این نمایش که ۳۷ شب روی صحنه بود برای او یک کامیابی بزرگ و سریع به بار آورد و با استقبال بسیار مردم روبه‌رو شد. مرضیه پس از آن به چنان شهرت و مهارتی در خواندن آواز دست یافت که تصنیف‌نویسان و شاعران برای اجرای آثار خود توسط این هنرمند با یکدیگر رقابت می‌کردند.

در سال ۱۳۵۴ خورشیدی (۱۹۷۵ میلادی) جشن دویستمین سال استقلال آمریکا در مدیسن اسکوئر گاردن (واقع در شهر نیویورک) برگزار شد که در آن کشورهای زیادی دارای غرفه بودند. از ایران مرضیه و عارف از طرف رادیو برای مأموریت رفته بودند و هر روز در آنجا برنامه اجرا می‌کردند.[۴]

تصانیف دو صداییویرایش

مرضیه در طول دوره هنری خود ۵ بار تصانیف دو صدایی خواند که ۳ بار از آن با استاد بنان، یک بار با علی بهاری و یک بار هم با نوه دختری خود، جانان خرم بوده. چنگ رودکی که به جوی مولیان معروف شد با همکاری استاد بنان، آهنگسازی استاد روح‌الله خالقی و شعری از رودکیخلق شد. همین تصنیف در کنسرت سالن المپیا پاریس در سن ۸۳ سالگی که در واقع آخرین حضور او در صحنه بود با همراهی ارکستر اپرای پاریس و نیز جانان خرم نوه مرضیه که بخشهای مربوط به بنان را می‌خواند بازسازی و با تنظیم مجدد توسط محمد شمس بازخوانی شد.

مطلع شعر:

بوی جوی مولیان آید همی / یاد یار مهربان آید همی

دواثر دیگر اجرا شده با استاد بنان مربوط به برنامه رادیویی گلهای رنگارنگ ۲۵۴ و ۱۳۴ است که بصورت آواز ضبط و در دسترس است.

اما تصنیف دیگر که در سالهای نخست ورود مرضیه به دنیای هنر با همکاری علی بهاری سروده شده بود سالها بود که در گذر زمان از یادها و نظرها محو شده بود بطوری که خود مرضیه هیچگاه وجود چنین اثری را ابراز نکرد. بنا به گفته استاد بزرگ لشکری، بعد از ساخت تصنیف، وی احساس می‌کند بخشی از فضای تصنیف خالی است و نیاز به یک صدای مردانه دارد از همین رو از علی بهاری که در استودیو مشغول نواختن ویولن بوده درخواست می‌کند تا با مرضیه در این مورد همکاری کند و ایشان هم می‌پذیرند. شعر تصنیف (موی سپید) از کارهای استاد کرمانشاهی است.

مطلع شعر:

ای شب ای شب کو صبح امیدم / رحمی آخر بر موی سپیدم

پس از انقلاب اسلامیویرایش

مرضیه در سال ۱۳۷۳ بعد از پانزده سال خاموشی برای همیشه از ایران خارج شد و در فرانسه به تشویق دوستان دیرینه اش خانم مریم و دکتر هدایت‌الله متین دفتری به شورای ملی مقاومت پیوست و پناهندگی گرفت. او در سفرهای گوناگون به کشورهای مختلف کنسرت‌های زیادی در حمایت از شورا و در مخالفت با سیاستهای هنرستیزانه جمهوری اسلامی ایران ارائه داد.{مدرک} در این دوران او با هنرمندان و شاعران و آهنگسازان و نوازندگان مشهوری چون محمد شمس، شاپور باستان‌سیر، عماد رام، آندرانیک و شاعرانی محمد علی اصفهانی ،اسماعیل وفا یغمایی و نیز هنرمند انگلیسی راس پاپل رهبر ارکستر سمفونیکفستیوال لندن و دکتر حمیدرضا طاهر زاده استاد موسیقی اصیل ایرانی و هنرمند بریتانیایی، لرد یهودی منوهین، کارهای متعددی ارائه نموده‌است. [نیازمند منبع]

گوشه‌ای از مراسم خاکسپاری مرضیه در حومه پاریس، ۱۸ مارس ۲۰۱۰ میلادی

ورود دوباره مرضیه به صحنه، به هر دلیل و با هر امکان، رویدادی جذاب و کنجکاو کننده برای شنوندگان آثار او در سال‌های پیش از انقلاب بود. رفتار و گفتار مرضیه نیز این رویداد را جذاب‌تر می‌کرد. در یکی از نخستین کنسرت‌هایش در لوس‌آنجلس، زمانی که شنوندگان با یکی از ترانه‌ها دست زدند، خطاب به آنها گفت: «من مطرب نیستم، وقتی می‌خوانم فقط گوش بدهید.» کنسرت به گزارش لوس‌آنجلس تایمز با «تدابیر شدید امنیتی» برگزار و عبور همه شرکت‌کنندگان از زیر ردیاب‌های فلزی، موجب ۴۵ دقیقه تأخیر شد.[۵]

از آثار معروف او در این دوره «مثل مهتاب» با شعر محمد علی اصفهانی و سرودهای زن کاوه میهن و سرود ارتش آزادی با شعرهای اسماعیل وفا و آهنگسازی محمد شمس است که سالها عضو مجاهدین و عضو شورای ملی مقاومتبودند. محمد علی اصفهانی و یغمایی بعدها بدلایل شخصی از آن استعفا دادند.

فعالیت‌سیاسی

آلبوم‌ها

درگذشت

نگارخانه

منابع

پیوند به بیرون

حسین نظری استاد مرتضی حنانه

مرتضی حنانه

آهنگساز و موسیقیدان ایرانی

مرتضی حنانه (زاده ۱۱ اسفند ۱۳۰۱ در تهران – درگذشته ۲۴ مهر ۱۳۶۸ در تهران) موسیقی‌دان و آهنگساز ایرانی بود.

مرتضی حنّانه
زادروز۱۱ اسفند ۱۳۰۱ 
تهران
درگذشت۲۴ مهر ۱۳۶۸ (۶۶ سال)
تهران
ملیتایرانی
پیشهموسیقی‌دان و آهنگ‌ساز
سبکاُرکسترال و موسیقی فیلم
آثار
  • اُرکسترال: کاپریس، دعا، صبر و ظفر، لالایی، مهرگان، اوراتوریوی بزرگ La Persia (ایران) و غیره …
  • موسیقی فیلم: عروس دجله، بُهلول، ساحل انتظار، لذّت گناه، عروس دریا، الماس ۳۳، پُل، کاکو، پهلوان مفرد، سه‌قاپ، فرار از تله، باباشمل، راز درخت سنجد، قصاص، صمد و فولادزره دیو، تیرباران، جعفرخان از فرنگ برگشته، هزاردستان و غیره …
همسرآذر عظیما
بهجت صدر
فرزندانمیترا و امیرعلی
صفحه در وب‌گاه IMDb

زندگی‌نامهویرایش

مرتضی حنانه در یازدهم اسفند ماه ۱۳۰۱ در تهران متولّد شد. پدرش مهندس محمّد حنانه، مؤسس دبیرستان ایرانشهر بود. پس از پایان دورهٔ ابتدایی، به اصرار پدر درهنرستان موسیقی ملی به تحصیل مشغول شد. در آن زمان، هنرستان موسیقی ده نفر از موسیقی‌دانان را ازچکسلواکی برای آموزش به هنرآموزان هنرستان استخدام کرده بود که مرتضی حنانه آموختن هورن (کر) را زیر نظررودولف اوربانتس آغاز نمود.[۱] وی بعدها به عنوان نوازنده هورن اول ارکستر سمفونیک تهران شناخته شد.

دهه ۱۳۲۰ویرایش

با آغاز جنگ جهانی دوم و کشیده شدن آتش آن به ایران، هنرستان موسیقی تعطیل شد. اما حنانه با کمک علاقه‌مندان دیگر نظیر غلامحسین غریب و حسن شیروانیو فریدون فرزانه کنسرت‌هایی به طور آزاد در تالارهای انجمن‌های فرهنگی و هنری برپا نمود و پس از چندی با پیوستن پرویز محمود به این جمع در سال ۱۳۲۵ پایه ارکستر سمفونیک تهران گذاشته شد.

در سال ۱۳۲۸ با سفر بی‌بازگشت پرویز محمود به آمریکا، مرتضی حنانه همراه با دوستان‌اش غلامحسین غریب، حسن شیروانی و جلیل ضیاءپور نشریه فرهنگی و پیشرو «خروس جنگی» را بنیاد گذاشتند. این هنرمندان جوان و پیشرو می‌خواستند سنگر محکمی برای دفاع از نظرات خود در برابر سنت پرستان به وجود آورند. حنانه در کنار این کار رسانه‌ای، به گردآوری آثار پراکنده محمود می‌پرداخت و آن‌ها را برای اجراء با ارکستر سمفونیک تهران که از سوی روبیک گریگوریان رهبری می‌شد، آماده می‌ساخت. در همین سال‌ها حنانه آفریده معروف خود «سوییت شهر مرجان» را بر روی قصّه‌ای از غلامحسین غریب به پایان برد. شهر مرجان را روبیک با ارکستر سمفونیک تهران رهبری کرد و شهرتی برای آفریننده‌اش فراهم آورد. سال‌ها بعد این سوئیت در شکل نخستین آوازی خود چند بار با صدای فرح عافیت‌پور و منیره وکیلیدر تهران به اجراء درآمد.[۲]

مرتضی حنانه البته پیش از آن یک فانتزی، یک کاپریسبرای پیانو و ارکستر و همچنین یک اوراتوریو با عنوان «بهرام یشت» نوشته بود ولی هیچ‌کدام چون سوئیت شهر مرجان برای او موفّقیت به همراه نیاورد.

دهه ۱۳۳۰ویرایش

در سال ۱۳۳۲ که جشن هزاره ابن سینا برگزار شد، حنانه توانست آثار خود را در حضور شرق‌شناسانی که برای شرکت در جشن دعوت شده بودند با هم‌سُرایی و ارکستر سمفونیک اجراء نماید و این اجراء چنان مورد توجّه حضّار قرار گرفت که آقای چرولی سفیر وقت ایتالیا، بورس هنری آن کشور را در اختیار وی قرار داد و حنانه برای تکمیل تحصیلات و مطالعات خود در رشته‌های مختلف هنری، به‌خصوص موسیقی به آن کشور عزیمت نمود. مرتضی حنانه در مرکز عالی موسیقی واتیکان به تحصیل پرداخت و در خصوص موسیقی مذهبی مقدّس ایتالیا پژوهش نمود. در همین زمان موسیقی متن فیلم «عروس دجله» ساخته نصرت‌الله محتشم را ساخت. در زمان تحصیل دررم به همراه حسین سرشار و پروین زرین‌پور به کار دوبله فیلم‌های ایتالیایی به زبان فارسی پرداخت.

دهه ۱۳۴۰ویرایش

پس از فارغ‌التحصیلی در انستیتوی موسیقی واتیکان در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. او از آن پس در ایران به عنوان پرکارترین موسیقی‌دان پیشرو به شمار رفت. حنانه در سال ۱۳۴۱ توانست ارکستر بزرگ تازه‌ای را به نام «فارابی» بنیاد کند و آفریده‌های خود و دیگران را به اجراء درآورد. ارکستر فارابی در طول ۷ سال زندگی خود، نزدیک به ۸۰ قطعه از آفریده‌های آهنگ‌سازان ایرانی را به پای اجراء و ضبط در رادیو رسانید.

در سال ۱۳۴۲ علاوه بر تدریس سازبندی (ارکستراسیون) و اداره کلاس هورن در هنرستان عالی موسیقی، به عضویت شورای عالی موسیقی رادیو ایران در آمد و در همین زمان بود که ارکستر سمفونیک رادیو ایران را به نام ارکستر فارابی پایه‌گذاری کرد. این ارکستر توانست آثار آهنگ‌سازان ایران را مانند خود مرتضی حنانه، صدیقه شهنیا، فریدون ناصری، فریدون فرزانه، مصطفی کسروی و سیروس شهردار را اجراء و ضبط نماید. در سال‌های ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ وی سرپرستی و اجرای سلسله برنامه‌های آموزشی موسیقی ایرانی در تلویزیون را تحت عنوان «شناسایی موسیقی اصیل ایرانی» به همراه فرهنگ شریف، مرتضی نی داوود و حسین قوامی به عهده گرفت.

حنانه در سال ۱۳۴۵ از طرف رادیوی ایران و بنا به دعوتیونسکو به «تریبون انترناسیونال آهنگسازان رادیو و تلویزیون» اعزام شد و در آنجا قطعاتی از «ارتوریو» اثر خود را اجراء کرد که از رادیوی ایرلند و سوئیس پخش شد. پس از افتتاح سازمان «رادیو تلویزیون ملی ایران» حنانه در سمت مشاور سرپرستی اقدام به تأسیس کلاس‌هایی برای تعلیم فنّی خوانندگان نمود و ارکستر سازهای ایرانی را تشکیل داد.

ساخت موسیقی فیلمویرایش

در سال‌های پایانی دهه چهل با انحلال ارکستر فارابی و با توجّه به تجربه‌های سینمایی که در ایتالیا اندوخته بود بهموسیقی فیلم روی آورد و با آفریده‌های خود توفیق بسیاری از فیلم‌های متوسط را نیز تضمین کرد.

او از جمله برای فیلم‌های «فرار از تله»، «گُرگ بیزار»، «قصّه ماهان»، «سلام سرزمین من»، «موج»، «گلیم» و «تیرباران» موسیقی نوشته است. موسیقی سریال‌های تلویزیونی «هزاردستان» از کارهای اوست که آن را بر اساس پیش‌درآمدی در اصفهان از مرتضی نی‌داوودنوشته‌است.[۳] وی هزاردستان را در هفت قسمت نوشته و از نظر رنگارنگی تم‌ها، اثری بسیار پُرمایه است. این موسیقی مردمی‌ترین کار حنانه به‌شمار می‌آید و حال و هوای تهران سال ۱۳۲۰ را به‌خوبی منتقل می‌کند.[۴]امپرومپتوی راگیا، لالایی و قطعه‌ای بر روی شعری از نیما یوشیج، از آخرین کارهای او به شمار می‌رود.

دهه ۱۳۵۰ویرایش

وی در جشنواره شیراز قطعه «کاکوتی» را با ارکستر مجلسی تلویزیون اجراء کرد که موفّق به دریافت جایزهٔ «گراند مانسیون اسپسیال» گشت. در جشنواره دوّم نیز، قطعه «کاپریس برای پیانو و ارکستر» او به رهبری فرهاد مشکوة اجراء شد و سال ۱۳۵۰ موفق به دریافت جایزه بهترین آهنگ‌ساز برای فیلم فرار از تله به کارگردانی جلال مقدم می‌شود.

اثر «کاپریس برای پیانو و ارکستر» مهمترین اثر مرتضی حنانه است که در طول سی سال و بر مبنای آخرین دست‌آوردهای ایشان روی موسیقی چندصدایی ایران نوشته شده است. این اثر با ارکستر سمفونیک تهران و رهبری فریدون ناصری در سال ۱۳۶۹ و ارکستر مجلسی تلویزیون ملّی ایران در سال ۱۳۴۷، اجراء اما ضبط نشد. در نهایت به دلیل اینکه اجراءهای این اثر هیچ وقت مورد تأیید ایشان قرار نگرفت (به نقل از خودش، درد بزرگ تکنیک اجرایی مانع آن بود) آن را «کاپریس لعنتی» نام نهاد.

در دهه ۱۳۵۰

درگذشتویرایش

مرتضی حنانه روز سه شنبه، ۲۴ مهر ۱۳۶۸، پس از گذراندن بیماری سرطان چشم از جهان فروبست. او همیشه آرزو داشت در کنار حکیم بزرگ ایران زمین؛ ابن سینا و درهمدان به خاک سپرده شود که این خواسته‌اش امکان‌پذیر نشد و برخلاف وصیت او ، حنانه در امامزاده طاهر (کرج)به خاک سپرده شد.

نگرش به موسیقی

فیلم‌شناسی

آثار و تالیفات

دربارهٔ حنانه

پانویس

منابع

پیوند به بیرون

حسین نظری غلام حسین بنان

غلامحسین بنان

خواننده ایرانی

غلامحسین بنان (زادهٔ اردیبهشت ۱۲۹۰ در قلهک، تهران[۱] − درگذشتهٔ ۸ اسفند ۱۳۶۴ در تهران) خوانندهٔ موسیقی کلاسیک ایرانی است که از سال‌های ۱۳۰۶ تا سال ۱۳۴۷ در زمینهٔ موسیقی ملی ایران فعالیت داشت. او عضو شورای موسیقی رادیو، استاد آواز هنرستان موسیقی تهران و بنیان‌گذار انجمن موسیقی ایران بوده‌است.[نیازمند منبع] او اولین خواننده ایرانی آشنا با خط بین‌المللی موسیقی (نُت) است.[نیازمند منبع]

غلامحسین بنان نوری
Gh-banan.jpg
غلامحسین بنان
اطلاعات
نام اصلیغلامحسین بنان نوری
نام مستعاربنان
تولداردیبهشت ۱۲۹۰، قلهک، تهران
ملیت ایران
مرگ۸ اسفند ۱۳۶۴ (۷۴ سال)
بیمارستان ایرانمهر تهران
سبک‌(ها)موسیقی سنتی ایرانیموسیقی کلاسیک
ساز(ها)پیانو'ارگ
سال‌های فعالیتاز ۱۳۰۶ تا ۱۳۴۷
سازهای برجسته
پیانو
نوع صوتباریتون
تحصیلاتلیسانس

دوران کودکیویرایش

پدرش کریم خان بنان الدوله نوری و مادرش شرف السلطنه دختر محمدتقی میرزا رکن‌الدوله بود.[نیازمند منبع] وی از شش‌سالگی به خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از راهنمایی‌های مادرش، که پیانو می‌دانست بهره می‌گرفت. اولین استاد او مرتضی نی‌داوود بود[نیازمند منبع] و دومین استادش میرزا طاهر ضیاءذاکرین رثاییو سومین استادش نیز ناصر سیف بوده‌اند.[نیازمند منبع]

فعالیت حرفه‌ایویرایش

به گفته خود او، فعالیتش را در سال ۱۳۰۶ آغاز کرد و فقط در جلسات خصوصی و در حضور دوستان و آشنایان به صورت حرفه‌ای آواز می‌خواند. استاد بنان از سال ١٣١٦ تا١٣٢٠در خیابان ٣٠ متری اهواز ساکن بودند و در آن سال‌ها کارمند اداره ایران بار اهواز بود

او از شهریور ۱۳۲۰ وارد رادیو شد و با همکاری هنرمندانی چون روح‌الله خالقی صدای او به گوش مردم رسید

از سال ۱۳۲۱ صدای غلامحسین بنان، همراه با همکاری عده‌ای از هنرمندان دیگر از رادیو تهران به گوش مردم ایران رسید. روح‌الله خالقی او را در ارکستر انجمن موسیقی شرکت داد و با ارکستر شماره یک نیز همکاری را شروع کرد و از بدو شروع برنامه «گلهای رنگارنگ» بنا به دعوت داود پیرنیا همکاری داشت. بنان در طول فعالیت هنری خود، حدود ۳۵۰ آهنگ را اجرا کرد. ویژگی صدای وی زیر و بم‌ها و تحریرات صدای اوست. بنان هم به آواز قدیمی و کلاسیک ایرانی و هم به نغمات جدید و مدرن ایرانی تسلط داشت که به عنوان نمونه می‌توان تصنیف «الهه ناز» را نام برد. برخی بنان را بزرگترین اجراکننده سبک وزیری-خالقی می‌دانند. او همچنین در کنار ادیب خوانساری از اجراکنندگان آثار صبا و محجوبی بود. همچنین به مرکب‌خوانی و تلفیق شعر و موسیقی مسلط بود. [نیازمند منبع]

ارکستر رادیو، رهبر:روح‌الله خالقی، خواننده:بنان، با شرکت پرویز یاحقی،علی تجویدی، مرتضی محجوبی

در سال ۱۳۳۲ به پیشنهاد روح‌الله خالقی به اداره کل هنرهای زیبای کشور منتقل شد و به سمت استاد آواز هنرستان موسیقی ملی به کار مشغول گردید و در سال ۱۳۳۴ رئیس شورای موسیقی رادیو شد. غلامحسین بنان از ابتدا در برنامه‌های گلهای جاویدان و گلهای رنگارنگ و برگ سبز شرکت داشته و برنامه‌های متعدد و گوناگون دیگری که از این خواننده به جا مانده‌است. [نیازمند منبع]

در این برنامه‌ها، استادان موسیقی سنتی چون روح‌الله خالقی، ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، احمد عبادی،حسین تهرانی، علی تجویدی، و… با او همکاری داشته‌اند.[نیازمند منبع]

سانحهٔ تصادف

ازدواج

ترانه‌ها

آوازها

فیلم طوفان زندگی

بنان و دیگران

درگذشت

تخریب خانه

آلبوم‌ها

کارنامه هنری

کتاب‌ها و یادبودها

منابع

پیوند به بیرون

حسین نظری حسین قوامی

حسین قوامی

حسین قوامی (فاخته) (۱۲۸۸–۱۳۶۸)، فرزند رضاقلی قوامی از خاندان‌های اصیل تهرانی و یکی از نخستین خوانندگان دوره جدید موسیقی سنتی ایرانی است. وی یکی از خوانندگان اصلی برنامه گلها بود. از آثار معروف او می‌توان به تو ای پری کجایی (شعر ه. الف. سایه، اثر همایون خرم) اشاره کرد.

حسین قوامی (فاخته) Hosaine-ghavami.jpg
نام اصلیحسین قوامی
نام مستعارفاخته
تولداردیبهشت ۱۲۸۸ خورشیدی
ملیتایران
مرگ۱۷ اسفند ۱۳۶۸ (۸۰ سال)
بیمارستان ایران‌مهر
سبک‌(ها)موسیقی سنتی ایرانی

زندگیویرایش

حسین قوامی در اردیبهشت ۱۲۸۸ در تهران زاده شد.[۱] او از دوران کودکی به موسیقی علاقه‌مند بودند. حسین‌خان اسماعیل‌زاده، همان کسی که ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، رضا محجوبی، حسین یاحقی و حسین تهرانی را آموزش داده بود در همسایگی وی زندگی می‌کرد. هنگامی که اسماعیل‌زاده صدای حسین قوامی را در سنین ۱۰–۱۲ سالگی شنید از پدر او خواست تا به وی اجازه دهد تا آموزش آوازی او را عهده‌دار شود که با مخالفت پدر محمود قوام مواجه شد.

در آن زمان با دید خوبی به موسیقی نگریسته نمی‌شد و دلیل مخالفت پدر حسین قوامی نیز همین بود. اما از آن جا که حسین قوامی به خوانندگی علاقه داشت و حسین‌خان اسماعیل‌زاده نیز مشوق او بود دل‌سرد نشد. وی به آهستگی با گوش گرفتن آثار خوانندگان آن زمان و تقلید از ایشان به تجربه‌اندوزی پرداخت. با رسیدن به سن بلوغ، به شکل محرمانه نزد عبدالله حجازی آموزش دید. عبدالله حجازی به ردیف‌های آوازی مسلط بود.

در سال ۱۳۲۵ از سوی حسینقلی مستعان، رئیس رادیو به او پیشنهاد کار در رادیو داده شد. حسین قوامی به دلیل شرایط خانوادگی و مخالفت ایشان و نیز محدودیت‌های محل کارش (ارتش) این پیشنهاد را به این شرط قبول کرد که در رادیو به عنوان ناشناس معرفی شود. سرانجام وی با همکاری مجید وفادار، حمید وفادار یا علی تجویدی آغاز به کار نمود. پس از مدت شش ماه روح‌الله خالقی نام مستعار فاخته را برای وی برگزید. این نام تا زمان بازنشستگی از ارتش با او بود و پس از آن توانست با نام اصلی خویش برنامه اجرا کند. او مجموعاً ۲۹ سال از سال ۱۳۲۵ تا سال ۱۳۵۴ در رادیو مشغول به کار بوده‌است. حسین قوامی در سنین ۸۰ سالگی نیز همچنان آواز می‌خواند.

مرگویرایش

حسین قوامی پنج شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۶۸ بیمارستان ایران مهر در ساعت ۸:۳۰ شب فوت شد و در امامزاده طاهر کرجدر جوار غلام‌حسین بنان و مرتضی حنانه به خاک سپرده شد.

آثارویرایش

آثار معروفویرایش

از مشهورترین قطعاتی که قوامی اجرا کرده است باید به این چند آهنگ اشاره کرد:

برنامه گلهای تازهویرایش

برنامه برگ سبزویرایش

گلهای جاویدانویرایش

شاگردان

پانویس

منابع

پیوند به بیرون