فرهنگ شریف (زادهٔ ۳ فروردین ۱۳۱۰[۲][۳] در آمل – درگذشتهٔ ۱۷ شهریور ۱۳۹۵ در تهران)، دارای نشان درجه یک هنری معادل دکتری، از چهرههای ماندگار موسیقی، نوازنده و بداهه نواز تار اهل ایران بود.[۱]
فرهنگ شریف در سوم فروردین سال ۱۳۱۰ در آمل متولد شد.[۴] وی از چهارسالگی تحت تأثیر آموزش موسیقی به وسیلهٔ پدرش و نیز رفت و آمد بزرگان موسیقی ایران به منزل آنها خصوصاً عبدالحسین شهنازی و مرتضی نی داوود بود. پدر فرهنگ شریف دکتر داروساز بود و با اهل هنر نیز حشر و نشر بسیاری داشت. فرهنگ شریف تار را نزد عبدالحسین شهنازی و مرتضی نیداوود، که از تارنوازان بزرگ اواخر دورهٔ قاجار و اوایل پهلوی بودند آموخت، بر خلاف اظهارات اشتباه محمدرضا لطفی که بر این باور بود تار را نزد علی اکبر شهنازی برادر بزرگتر عبدالحسین شهنازی آموخته، فرهنگ شریف تنها شاگرد عبدالحسین شهنازی بود و شاگردی دیگر جز ایشان نداشت. اما شیوهٔ نوازندگی وی به استادانش شباهتی نداشت و مخصوص خود او بود.
در دوازدهسالگی نخستین تکنوازی خود را که زنده از رادیو پخش میشد با موفقیت اجرا کرد و بهدنبال آن در اغلب برنامههای گلها به عنوان تکنواز آواز، خوانندگان برنامه را همراهی میکرد، بخصوص برنامهای که در تالار وحدت در ۱۳۵۳ همراه با حسین و اسدالله ملک، محمد موسوی و محمودی خوانساری و امیر ناصر افتتاح اجرا کرد، تمرکز و شفافیت نوازندگی او روی صحنه، شنیدنی بود.[۱][۵]
وی با ابداعاتی که در نحوهٔ انگشتگذاری و مضرابزنی در نقاط مختلف سیمهای تار انجام میداد، از تار صدایی کاملاً متفاوت به وجود آورد که بسیاری معتقدند زیباترین صدای تولیدشده از ساز تار است.[۶] وی با قریحهٔ بیمانندش ملودیهایی بسیار لطیف و زیبا ساختهاست. استفاده از ظرفیتهای تار در صدادهیهای متنوع، سکوتهای سنجیده، آفرینش جملاتی فارغ از قالبهای ردیف، جوابهای کوتاه و مؤثر، اجرای ماهرانه انواع کششها و مالشهای طولی و عرضی که ریشه در روشهای ویولننوازی ایرانی دارد، تکیه بر خیال آزاد و قدرت ایجاد موقعیتهای خلسهآور در هنگام تکنوازی و آفرینش کوکهای گوناگون اختصاصی از ویژگیهای برجسته هنر نوازندگی فرهنگ شریف بهشمار میرفت، به گونهای که سبک و اسلوب نوازندگیاش منحصر به خود او بوده و از ساز هیچ نوازندهای به غیر از ساز خودش شنیده نشدهاست. همچنین او چند سال در آمریکا اقامت کرد و در دانشگاههای معتبر آنجا نیز کرسی استادی داشت. شریف بعد از بازگشت به ایران کلاس تدریس خصوصی تأسیس کرد و در کلاسهای دانشگاه به عنوان نوازنده میهمان دعوت شد. سیمین دانشور در سالهای تدریس زیباشناسی در دانشگاه تهران، سالهای ۱۳۴۰ گاه از فرهنگ شریف دعوت میکرد که در کلاسهای استتیک برای دانشجویان تار بزند و او نیز با کمال فروتنی میپذیرفت.[۷]
یا به تعریفی از بزرگان موسیقی اصیل ایران:[۸][۹][۱۰]
جلیل شهناز، نوازندهٔ تار:
علی تجویدی، آهنگساز و نوازندهٔ ویولون:
آقای فرهنگ شریف در ساز تار ویرتوئز هستند. نوازندگی فرهنگ شریف برپایه بداهه آکنده از سونوریتههای بی نظیر و صدادهیهایی بسیار شفاف و
احمد عبادی، نوازندهٔ سهتار:
علی اکبر گلپایگانی، خواننده:
بیژن ترقی، شاعر معاصر:
بیهوده مکن ذهن پراکندهٔ خود تار | این زخمه زن نادره فرهنگ شریف است |
نواب صفا، شاعر معاصر:
فرهنگ نیست که اینچنین چنگ میزند! | بال فرشته ایست که آهنگ میزند |
داریوش پیرنیاکان، آهنگساز و نوازندهٔ تار:
کیوان ساکت، آهنگساز و مدرس دانشگاه:
فرهنگ شریف دارای گواهینامهٔ درجهیک هنری معادل دکترا بود که در دورهٔ ریاستجمهوری محمد خاتمی به وی اهدا شد.[۱][۵] همچنین نکوداشت فرهنگ شریف در فرهنگسرای ارسباران با حضور افرادی حسین الهی قمشهای، انوشیروان روحانی، داوود گنجهای، هوشنگ ظریف، میلاد کیایی، محسن کرامتی، عبدالحسین مختاباد، سعید ثابت، افلیا پرتو، معصومه مهرعلی، فخری ملکپور، سیما مافیها، شهرام میرجلالی و حسین پرنیا برگزار شد.[۱۱]
او از سوی مرکز حفظ میراث فرهنگی شرق در دانشگاه موزه هنر لندن برای برگزاری کنسرت پژوهشی و همچنین تشکیل کارگاه تخصصی ساز تار دعوت شد. در این سفر علاوه بر اجرای کنسرت پژوهشی ویژگیهای ساز تار را در ۵ جلسه تشریح کرد. این کنسرت از سوی دانشجویان و علاقهمندان با استقبال فراوانی مواجه شد. فرهنگ شریف کنسرتهای پژوهشی در کشورهای آلمان و انگلستان برگزار نمود. فرهنگ شریف در ایران نیز کنسرتهای متعددی در تالارهای متعدد و جشنوارهها برگزار کرد و همچنین همراه با محمدرضا شجریان کنسرتهای متعددی در کشور ایران و کشورهای مختلف اجرا نمود.[۱۲]
فرهنگ شریف در کارنامهٔ هنری خود با خوانندگانی چون حسین قوامی، گلپا، ایرج، تاج اصفهانی، دلکش، غلامحسین بنان، محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، محمود محمودی خوانساری، مرضیه، حمیرا، هایده، روحانگیز و ناهید دایی جواد همنوازی داشت و در چند فستیوال بینالمللی از جمله فستیوال موسیقی برلین توانستهاست ساز تار را بهخوبی به جهانیان بشناساند.[۵] فرهنگ شریف چند سالی را در دانشگاههای مطرح آمریکا به امر آموزش موسیقی مشغول بودهاست.[۵]
فرهنگ شریف در ۱۷ شهریور ۱۳۹۵ در ۸۵ سالگی در تهران درگذشت.[۱۳][۱۴] و در قطعهٔ هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.[۱۵]
در آرشیو موسیقایی فرهنگ شریف، آثار زیادی را چه در بخش تکنوازی تار و چه در همراهی با خوانندگان مختلف چون ایرج، علی اکبر گلپایگانی، محمود محمودی خوانساری، عبدالوهاب شهیدی، محمدرضا شجریان و … وجود دارد؛ و به عنوان یکی از پرکارترین نوازندگان در برنامههای مختلف گلها (گلهای جاویدان، گلهای صحرایی، گلهای رنگارنگ، برگ سبز، یک شاخه گل، گلهای تازه، گلچین هفته، و برنامه تکنوازان رادیو) و ارکستر روحالله خالقی و اسدالله ملک همکاری داشتهاند.
خواننده | نام ترانه | ترانهسرا | آهنگساز |
---|---|---|---|
هایده | شب میخوونه | هدیه | فرهنگ شریف |
شهلا سرشار | چین زلف | هما میرافشار | فرهنگ شریف |
شهلا سرشار | قسم | هما میرافشار | فرهنگ شریف |
شهلا سرشار | پشیمون | هما میرافشار | فرهنگ شریف |
میرزا حسینقلی فراهانی معروف به آقا حسینقلی (۱۲۳۰، تهران[۲] – ۱۲۹۴،[۱] تهران)، از نوازندگان سرشناس تار اواخر دوران قاجار بود. او فرزند کوچکتر علیاکبر فراهانی نوازنده معروف تار اوایل حکومت ناصرالدینشاه بود. آقا حسینقلی شاگرد برادر بزرگ خود میرزا عبدالله فراهانی و سپس شاگرد پسرعمو یا پدرخوانده خود آقا غلامحسین فراهانی شد.
آقا حسینقلی، برای پر کردن صفحهٔ گرامافون به همراه گروهی نوازنده به پاریس سفر کرد و صفحاتی را ضبط کرد که بعدها جریان این سفر دستمایه داستانی تاریخی-تخیلی برای علی حاتمی در فیلم دلشدگان گشت.[۱][۲]
دو فرزند او یعنی علیاکبر شهنازی و عبدالحسین شهنازی نیز بعدها از نوازندگان سرشناس تار شدند. ردیف آقا حسینقلی که توسط فرزند بزرگش علیاکبر شهنازی، روایت و ضبط شده، یکی از ردیفهای معروف موسیقی ایرانی است.
آقا حسینقلی در سال ۱۲۹۴ خورشیدی[۱] (برابر با ۱۳۳۴ (قمری)[۳]) درگذشت.
از شاگردان او میتوان درویشخان، علینقی وزیری، مرتضی نیداوود،[۲] یوسف فروتن[۱] و پسر بزرگش علیاکبر شهنازی را نام برد.
آقا حسینقلی در سه دوره اقدام به ضبط آثار خود کرد: در سال ۱۲۸۴ خورشیدی (معادل ۱۹۰۵ میلادی)، آقا حسینقلی برای اولین بار قطعاتی را روی صفحه گرامافون ضبط کرد؛ او در دو دورهٔ دیگر هم (در ۱۹۰۷ میلادی معادل ۱۲۸۶ خورشیدی در پاریس، و در ۱۲۹۱ خورشیدی در تهران) اقدام به ضبط صفحههای موسیقی کرد.[۴]
آقا غلامحسین نوازندهٔ تار دوره قاجار و عضو عمله طرب خاصه در اواسط حکومت ناصرالدین شاه بود.[۱] او برادرزاده و شاگرد آقا علیاکبر فراهانی بود.[۲] پس از درگذشت آقا علیاکبر، آقا غلامحسین با همسر او ازدواج کرد و سرپرستی و آموزش فرزندانش، میرزا عبدالله و آقا حسینقلی را بر عهده گرفت که هر دو بعداً از نوازندگان سرشناس تار شدند.[۱][۳] آقاغلامحسین پس از مرگ آقا علی اکبر در سال ۱۲۷۸ قمری [۴] بیش از ۲۰ سال به عنوان نوازنده مخصوص ناصرالدین شاه در سفرها و مراسم درباری شرکت داشت. مرگ او احتمالاً در اواخر ۱۳۰۴ قمری بوده است.
میرزا حسینقلی فراهانی معروف به آقا حسینقلی (۱۲۳۰، تهران[۲] – ۱۲۹۴،[۱] تهران)، از نوازندگان سرشناس تار اواخر دوران قاجار بود. او فرزند کوچکتر علیاکبر فراهانی نوازنده معروف تار اوایل حکومت ناصرالدینشاه بود. آقا حسینقلی شاگرد برادر بزرگ خود میرزا عبدالله فراهانی و سپس شاگرد پسرعمو یا پدرخوانده خود آقا غلامحسین فراهانی شد.
آقا حسینقلی، برای پر کردن صفحهٔ گرامافون به همراه گروهی نوازنده به پاریس سفر کرد و صفحاتی را ضبط کرد که بعدها جریان این سفر دستمایه داستانی تاریخی-تخیلی برای علی حاتمی در فیلم دلشدگان گشت.[۱][۲]
دو فرزند او یعنی علیاکبر شهنازی و عبدالحسین شهنازی نیز بعدها از نوازندگان سرشناس تار شدند. ردیف آقا حسینقلی که توسط فرزند بزرگش علیاکبر شهنازی، روایت و ضبط شده، یکی از ردیفهای معروف موسیقی ایرانی است.
آقا حسینقلی در سال ۱۲۹۴ خورشیدی[۱] (برابر با ۱۳۳۴ (قمری)[۳]) درگذشت.
از شاگردان او میتوان درویشخان، علینقی وزیری، مرتضی نیداوود،[۲] یوسف فروتن[۱] و پسر بزرگش علیاکبر شهنازی را نام برد.
آقا حسینقلی در سه دوره اقدام به ضبط آثار خود کرد: در سال ۱۲۸۴ خورشیدی (معادل ۱۹۰۵ میلادی)، آقا حسینقلی برای اولین بار قطعاتی را روی صفحه گرامافون ضبط کرد؛ او در دو دورهٔ دیگر هم (در ۱۹۰۷ میلادی معادل ۱۲۸۶ خورشیدی در پاریس، و در ۱۲۹۱ خورشیدی در تهران) اقدام به ضبط صفحههای موسیقی کرد.[۴]
منبع عکس: کتاب موسیقی ایران در سده گدشته[۵]
مرالملوک وزیری (زاده ۱۲۸۴ در تاکستان – درگذشته ۱۴ مرداد ۱۳۳۸ در تهران) خواننده آوازهای سنتی ایرانی بود که در دورهٔ خود بسیار شهرت یافت.[۲] وی نخستین زنی بود که در ایران بدون حجاب روی صحنه رفت. مهمترین عامل موفقیت شتابنده او نیاز زمانه به نو شدن و دگرگونی بود. وی در نوعدوستی و بخشش زیاده روی داشت، چنانکه اواخر عمر خود را به تنگدستی گذراند.[۳]
قمرالملوک وزیری که نام شناسنامهاش پیشتر «قمرخانم سید حسینخان» بود، نخستین زن در دوران تاریخ معاصر ایران بود که بیحجاب به خوانندگی در حضور مردان پرداخت. از وی به عنوان پرآوازهترین خواننده زن آوازهای سنتی ایران یاد میشود.[۴]
در جلد نخست کتاب سیمای هنرمندان ایران که بیش از یکصد و سی صفحه از قمرالملوک نوشتهاست، به "نقل از جهانشاه صارمی در آدینه شمارهٔ ۳۷" آمدهاست: «قمر در ۱۲۸۴ خورشیدی در تاکستان چشم به جهان گشود. پدرش سید حسن چهار ماه پیش از تولد او درگذشته بود. از دامان مادرش که طوبی نام داشت بیش از هشت ماه بهرهمند نشد و از هشت ماهگی تحت تکفل و سرپرستی مادربزرگش خیرالنساء ملقب به افتخارالذاکرین قرار گرفت».[۵] در هجده ماهگی مادرش به دلیل ابتلا به بیماری حصبه درگذشت و از این زمان تحت سرپرستی مادربزرگش که روضهخوان زنانه حرم ناصرالدین شاه بود قرار گرفت. او در جایی گفتهاست: «من مدیون تربیت اولیهٔ خودم هستم، چراکه همان پامنبری کردنها به من جرئت خوانندگی داد.»
در جوانی پس از آشنایی با مرتضی نیداوود با ردیف موسیقی ملی آشنا شد و راهش را برای کسب تجربیات از استادان دیگر هموار ساخت. کار پیشرفت قمر در مدتی کوتاه به آنجا رسید که کمپانی هیز ماسترز ویس (en) بهخاطر ضبط صدای او دستگاه صفحهپُرکُنی به تهران آورد. بعد از آن کمپانی پولیفون هم آمد. به گفته ساسان سپنتا و امیرجاهد ۲۰۰ صفحه از قمر ضبط شدهاست.
قمر نخستین کنسرت خود را در سال ۱۳۰۳ در گراند هتل برگزار کرد. روز بعد نظمیه از او تعهد گرفت که بیحجاب کنسرت ندهد، زیرا در آن زمان، زنان بیچادر را در خیابانها دستگیر میکردند و به کلانتریها و بازداشتگاهها میبردند. اما این اتفاق باعث ریختن ترس زنان از خوانندگی و ورود خوانندگان دیگری چون ملوک ضرابی و روحانگیز شد.[۶]
قمر عواید کنسرت را به امور خیریه اختصاص میداد. وی در سفر خراسان در مشهد کنسرت داد و عواید آن را صرف آرامگاه فردوسی کرد. در همدان در سال ۱۳۱۰ کنسرت داد و ترانههایی از عارف خواند. وقتی نیرالدوله والی خراسان چند گلدان نقره به او هدیه کرد، آن را به عارف پیشکش نمود، با اینکه عارف مورد غضب والی و دستگاه رضاشاه بود. در سال ۱۳۰۸ به نفع شیر و خورشید سرخ کنسرت داد و عواید آن به بچههای یتیم اختصاص داده شد. گشایش رادیو ایران در سال ۱۳۱۹ صدای قمر را به عموم مردم رساند.
قمر در پانزدهسالگی به ازدواج یک صاحبمنصب درآمد و پس از یک ماه طلاق گرفت. بعدها که سیساله بود (۱۳۱۴)، به عقد امینالتجار درآمد که این ازدواج هم دوام نیافت.[۱]
سازمان ملل در سی و هفتمین نشست سالانه خود نام قمرالملوک وزیری و مهدی رجبیان را در پرونده سالانه خود ثبت کرد.[۷][۸]
قمرالملوک وزیری در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۳۸ در شمیران، بر اثر سکته مغزی درگذشت[۹] و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. او در بخشی از وصیت نامهٔ خود نوشتهاست:[۱۰]
نوشتۀ روی سنگ قبر:
تنها نه قمر بود هنرمند به عالم | روح مَلَکی بود که از چشم بشر رفت | |
آتشی در سینه دارم جاودانی | عمر من مرگیست نامش زندگانی | |
رحمتی کن کز غمت جان میسپارم | بیش از این من طاقت هجران ندارم |
بیت اول (تنها نه قمر بود) از عبدالله طالع همدانی است. بیت دوم و سوم (آتشی در سینه…) از حسین پژمان بختیاری است که شعر کامل آن را به آواز زیبایی خواند.
او با دولتمردان رابطهای محکم داشت و اگرچه اهل سیاست نبود، مراوداتش با دولتمردان از او هنرمندی آگاه به مسائل سیاسی پدیدآورده بود. شهرت قمر به جایی رسیده بود که او در مورد شرکت در مهمانیها و جشن و سرورها خود تصمیم میگرفت و غالباً دعوت خانوادههای تهیدست را بر پذیرش دعوت بزرگان ترجیح میداد و بارها جواهرات اهدایی بزرگان را پس فرستاد یا میان نیازمندان تقسیم کرد.
او در جریان برپایی جمهوری، صدای رسای خود را در اجرای مارش جمهوری عارف رها کرد و مورد تحسین روشنفکران قرار گرفت. مرغ سحر سروده ملکالشعرا بهار در صدر این ترانههاست؛ ولی بهمحض آن که کشتیبان را سیاستی دگر آمد، رفتارشان با جمهوریخواهان عوض شد و عده زیادی گرفتار تعقیب و زندان شدند. شهرت قمر که آن هم آسان به دست نیامده بود او را از مکافات مصون نگاه داشت، ولی صفحات مارش جمهوری از بازار فروش بیرون ریخته شد و تا مدتها هر جا صفحه مارش پیدا میشد برای صاحبش دردسر میآفرید.[۱۱]
با وجود رقابت با ملوک ضرابی و روحانگیز، دوستی بین آنها وجود داشت. ملوک ضرابی دربارهٔ وی گفتهاست: «قمر زیاد من و امثال من را جدی نمیگرفت. خود را بالاتر از ما میشمرد. البته بالاتر هم بود. میان ما بیشتر رفاقت بود تا رقابت».
بنان در وصف قمر الملوک گفته: «قمرالملوک ام کلثوم ایران است.»[نیازمند منبع]
در میان روشنفکران و قلمبهدستان نیز اشعاری برای قمرالملوک سروده شدهاست و مقالاتی تحسینآمیز بر کنسرتهای او نوشتهاند. او نیز شعر شاعران نام یافته را در کنسرتهای خود به کار میگرفت و برخی از اجراهای خود را به آنان تقدیم میکرد. عارف قزوینی، ایرجمیرزا و تیمورتاش وزیر دربار، شیفته او شده بودند.[۱۱]
محمدحسین شهریار غزلی در مدح قمرالملوک وزیری سرودهاست:
از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست | آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست | |
آری قمر آن قُمری خوشخوان طبیعت | آن نغمهسرا بلبل باغ هنر اینجاست | |
ای عاشق روی قمر ای ایرج ناکام | برخیز که باز آن بت بیدادگر اینجاست | |
ایکاش سحر ناید و خورشید نزاید | کامشب قمر اینجا، قمر اینجا، قمر اینجاست |
صدیق تعریف آلبوم ماه بانو را برای بزرگداشت او خواند و منتشر کرد.[۱۲]