حسین نظری

حسین نظری

حسین نظری

حسین نظری

حسین نظری (استاد همایون خرم)

همایون خرم


امیرهمایون خرم (زادهٔ ۹ تیر ۱۳۰۹ بوشهر[۱] – درگذشتهٔ ۲۸ دی ۱۳۹۱ تهران)، نوازندهٔ ویولن، موسیقی‌دان و آهنگساز موسیقی اهل ایران بود. او یکی از اعضای شورای عالی خانه موسیقی ایران بود.[۲]

همایون خرم
Homayoun Khorram.jpg
اطلاعات پس‌زمینه
نام شناسنامه‌ایامیرهمایون خرم
زاده۹ تیر ۱۳۰۹
بوشهر
تاریخ مرگ۲۸ دی ۱۳۹۱ (۸۲ سال)
تهران بیمارستان دی
سبکسنتی
ساز(ها)ویولن
همکاری‌های مرتبطعضو خانه موسیقی ایران
سازهای اصلی
ویولن

زندگی‌نامهویرایش

از آنجا که مادرش از شیفتگان موسیقی اصیل ایرانی بود و از بین مقام‌های موسیقی ایرانی، به دستگاه همایون علاقه‌ای وافر داشت، نام همایون را برای فرزند خود انتخاب کرد.[۳] خرم در سن ۱۰–۱۱ سالگی به مکتب ابوالحسن صبا راه یافت و چند سال بعد به عنوان نوازندهٔ ۱۴ ساله، در رادیو به تنهایی به اجرا پرداخت. بعدها در بسیاری از برنامه‌های موسیقی رادیو، خصوصاً در برنامه گلها، به عنوان آهنگساز، تکنواز ویولن و رهبر ارکستر آثاری ارزشمند ارائه داد.[۳][نیازمند منبع]

موسیقی همایون خرمویرایش

ساز همایون خرم، سازی پر صلابت، سنگین و عاری از هر نوع خودنمایی بود. گر چه در شیرین نوازی خرم را نمی‌توان با اسدالله ملک، پرویز یاحقی و حبیب‌الله بدیعی هم تراز دانست با این حال توانایی او در آفرینش آنی ملودی‌های جاندار و جذاب، بافت تکنوازیهای او را به مراتب از کارهای دیگران خوش ساختتر و پرمایه تر می‌سازد. از این بابت خرم و علی تجویدی را می‌توان در یک گروه قرار داد چون قابلیت آهنگسازی این دو بر نوازندگیشان چیره بود، درست عکس آنچه در مورد بدیعی و یاحقی می‌توان گفت. نباید از قلم انداخت که خرم، همانگونه که تجویدی، آهنگسازی تجربی و منحصراً ذوقی نبود. وی بنیادهای علمی آهنگسازی را آموخته بود و بر آن‌ها تسلط داشت. از جمله اینکه هارمونی را با فریدون فرزانه و با شیوه " سارلی " فراگرفته و در سازبندی از کورساکف متأثر بود. خوش سلیقگی و نوآوری‌های خرم در تنظیم کارهایش جداً شنیدنی است. شیوه تقسیم ملودی و همراهی سازها نزد خرم بسیار حساب شده و پرداخت کار بی خدشه و نقص است. قدر مسلم اینکه بخش گسترده‌ای از آثار خرم حافظه موسیقایی حداقل سه نسل از ایرانیان را در سیطره خود دارد. دشوار می‌شود ایرانی را یافت که نتواند ترانه "امشب در سر شوری دارم " را زمزمه کند. گر چه باید تأکید کرد که اعتبار خرم هرگز در ترانه‌های ساده و همه پسندش خلاصه نمی‌شد و نمی‌شود. کارهای ارکستری او که غالباً جمله‌بندی‌هایی مرکب و پیچیده توأم با ضرب آهنگ‌های بسیار متنوع دارند نمونه‌های گاه سمفونی گونه ایی از موسیقی ایرانی به دست می‌دهند که کمتر آهنگسازی یارای برابری با آن‌ها را داشته‌است. خرم با تواناترین و حرفه ای‌ترین خوانندگان دوران دو دهه طلایی موسیقی ایران همکاری نزدیک داشته‌است. حسین قوامی، ایزدبانو، مرضیه، گلوریا روحانی، دلکش، شجریان، گلپا و ایرج از آن جمله‌اند. از طرف دیگر باید گفت که "پروین نوری وند" تا چندین سال خواننده انحصاری آثار خرم محسوب می‌شد. سنگینی و بی پیرایگی صدای پروین، قرینهٔ سنگینی و بی پیرایگی ساز و نغمه خرم بود. علی‌رغم آن که برخی از کارهای خرم با صدای خوانندگان دیگر بازخوانی شده‌است، مشکل می‌توان گفت که درخشش و ظرافت بازخوانیها به پای اجراهای گذشته می‌رسد.[۴][۵][۶]

وی همچنین تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه علم و صنعت ایران در رشته مهندسی برق ادامه داد. در جلد سوم کتاب موسیقی‌دان ایرانی نوشته پژمان اکبرزاده آمده‌است: «پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، فعالیت‌های اجرایی همایون خرم دچار وقفه‌ای چندین ساله شد. اوقات او از آن پس، بیشتر صرف تدریس خصوصی ویلن و فعالیت‌های پژوهشی دربارهٔ موسیقی ایرانی شد.»[۷]

از فعالیت‌های دیگر او می‌توان به سخنرانی درباره:

سمت‌هاویرایش

  • آهنگ‌ساز در برنامه‌های موسیقی ایرانی و برنامه گلها
  • استاد دانشکده موسیقی ملی
  • دارای درجه ۱ هنری معادل مدرک دکترا از شورای ارزشیابی هنرمندان ایران[۳]
  • رهبری ارکستر سازهای ملی
  • عضویت در شورای عالی موسیقی رادیو

آثارویرایش

از جمله آثار همایون خرم که به شهرت رسیده‌است، می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:[۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳]

و در سال‌های اخیر:

کتاب‌هاویرایش

  1. غوغای ستارگان (خاطرات هنری مهندس همایون خرم) انتشارات بدرقه جاویدان ۱۳۸۹ این کتاب توسط علی وکیلی که از شاگردان خرم بوده، ابتدا به صورت شفاهی روی نوار تهیه و سپس نوشته و ویرایش شده‌است.
  2. ردیف اول چپ کوک (نوای مهر)؛ شامل آوازها، چهارمضراب‌ها (به اهتمام بابک شهرکی)
  3. ردیف دوم راست کوک؛ شامل تعدادی از پیش‌درآمدها، چهارمضراب‌ها و رِنگ‌ها که به کوشش محمد رضا ترابیان تهیه و چاپ شد.
  4. چهارمقام ردیف‌ها و چهارمضراب‌های مهندس همایون خرم در ماهور، چهارگاه، همایون و اصفهان (به همراه سی دی صوتی)، که توسط دکتر محسن کاظمیان از شاگردان خرم گردآوری و نگارش شده‌است. (در این کتاب مباحث جدیدی توسط نویسنده در حوزه ویولون ایرانی در این کتاب وارد شده‌است، از جمله آکسان‌های دست چپ، دوبل نت‌های موسیقی ایرانی و نیز تعیین مترونوم برای ردیف‌ها)

درگذشتویرایش

همایون خرم که در اواخر عمر به بیماری سرطان روده مبتلا شده بود و تحت شیمی‌درمانی قرار داشت، در سن ۸۲ سالگی در روز پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۱، ساعت ۲۳ شب در بیمارستان دی تهران درگذشت.[۱۶][۱۷][۱۸] پیکر او، یکشنبه اول بهمن از مقابل تالار وحدت با حضور اهالی موسیقی و دوستدارانوی به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا 

حسین نظری (استاد پرویز یاحقی)

پرویز یاحقی

موسیقی‌دان ایرانی

پرویز صدیقی پارسی( مشهور به پرویز یاحقّی) (زادهٔ ۳۱ شهریور ۱۳۱۴[۱] – درگذشتهٔ ۱۳ بهمن ۱۳۸۵[۲]موسیقی‌دان، آهنگساز، نوازندهٔ ویلون اهل ایران بود.

پرویز یاحقی
Parviz yahaghi.jpg
اطلاعات پس‌زمینه
نام شناسنامه‌ایپرویز صدیقی پارسی
زاده۳۱ شهریور ۱۳۱۴
تهران
تاریخ مرگ۱۳ بهمن ۱۳۸۵ (۷۱ سال)
تهران
ساز(ها)ویولن
سازهای اصلی
ویولن
تصویری از حمیرا و پرویز یاحقی بر روی مجله جوانان امروز - ۶ آذر ۱۳۴۶ - شماره ۶۱
استاد پرویز یاحقی.jpg
حمیرا و پرویز یاحقی در در دهه ۱۳۵۰ شمسی

زندگیویرایش

وی از کودکی نزد دایی خود حسین یاحقی زندگی می‌کرد و موسیقی را نزد او آموخت. از کودکی با هنرمندان نامداری نظیر ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، و علی‌اکبر شهنازی آشنا شد و مدتی نزد ابوالحسن صبا موسیقی آموخت. او در ۹ سالگی در رادیو نوازندگی کرد. نخستین آهنگ او برای غلامحسین بنان در برنامه گل‌های رنگارنگ بود به نام «ای امید دل من کجائی»، که هم‌اکنون نوار آن موجود است. در سال ۱۳۴۲ دختر نوجوانی را به جامعه موسیقی معرفی نمود که مهستی نام گرفت. او در ضمن چند سال زندگی مشترک با حمیرا برای وی آهنگ‌هایی نیز ساخت. از او تکنوازی‌های بسیاری در ۵ص. گل‌ها باقی‌مانده که نوار آن موجود است. وی از بزرگترین بداهه نوازان موسیقی ایرانی می‌باشد و نام او و جلیل شهناز و حسن کسایی یادآور سه شهنواز بزرگ موسیقی ایران می‌باشد. سبک نوازندگی او بر بسیاری از نوازندگان، تأثیر گذاشت؛ از تأثیر پذیرفتگان ساز یاحقی می‌توان به سیاوش زندگانی، مجتبی میرزاده و بیژن مرتضوی و اسدالله ملک و صدرا فلاحی اشاره کرد.

آهنگسازیویرایش

آثار پرویز یاحقی دربرگیرنده مجموعه‌های تکنوازی ویلن، همنوازی و ترانه‌هایی است که با آواى خوانندگان ایرانی به ویژه با صدای مرضیه، دلکش، الهه و حمیرا (بیشتر در برنامه گل‌های رادیو ایران) خوانده شده‌است؛ از آن جمله:

  • «بیداد زمان» (به رهی دیدم برگ خزان…) ترانه‌سرا: بیژن ترقی، خواننده: مرضیه
  • «کلبه من» (به سرایم آمد…)، ترانه‌سرا: بیژن ترقی، خواننده: دلکش
  • «مهر آفرین» (تو ای عشق من…)، ترانه‌سرا: اسماعیل نواب صفا، خواننده: الهه
  • «نیاز» (می‌روی اکنون که این سوز نهان…) با صدای الهه
  • «امید جان» (تو ای امید جان من…)، با صدای دلکش
  • «ای فتنه کجایی» (ای خدا از آشیان ماندم جدا…)، ترانه‌سرا: کریم فکور، خواننده: پوران
  • «مرا نفریبی» (تو بمان…)، ترانه‌سرا: بیژن ترقی، خواننده: حمیرا

ازدواج با حمیراویرایش

وی در ۳۵ سالگی با پروانه امیر افشاری «حمیرا» (خواننده) ازدواج کرد. ۸ سال بعد حمیرا از او طلاق گرفت. یاحقی برای همسرش تعداد زیادی آهنگ ساخت که اکثر آن‌ها در لیست آهنگ‌های جاودانه حمیرا قرار گرفتند؛ همانند ترانه «پنجره‌ای به باغ گل»، «می عاشقانه». پس از طلاق، ارتباط هنری حمیرا با پرویز یاحقی به‌طور کامل قطع شد.

هنرمندانی که با پرویز یاحقی بیش‌ترین همکاری را داشته‌اندویرایش

فضل‌الله توکل: نوازنده سنتور و آهنگ ساز. در بسیاری از آلبوم‌های و ترانه‌های پرویز یاحقی همکاری داشته‌است.

جلیل شهناز: نوازنده تار. با پرویز یاحقی در اکثر آلبوم‌هایش همکاری داشته‌است.

فرهنگ شریف: نوازنده تار. با پرویز یاحقی در اکثر آلبوم‌هایش همکاری داشته‌است.

بیژن ترقی: شاعر اغلب ترانه‌های ساخته شدهٔ پرویز یاحقی و دوست قدیمی وی

سیمین آقارضی: نوازنده چیره‌دست قانون، در اکثر هم نوازی‌ها با پرویز یاحقی همکاری داشته‌است.

جواد معروفی: نوازنده پیانو و تنظیم‌کنندهٔ اغلب آهنگ‌های پرویز یاحقی

حمیرا: آهنگ‌سازی برخی از ترانه‌های وی و همسر سابق پرویز یاحقی

دلکش: آهنگ‌سازی برخی از ترانه‌های وی

مرضیه: آهنگ‌سازی برخی از ترانه‌های وی

درگذشتویرایش

آرامگاه یاحقی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا

یاحقی در چند سال آخر عمر خود به علت مصدومیت قادر به نوازندگی نبود و این قضیه لطمه روحی شدیدی به او وارد کرد. پرویز یاحقی، ۱۳ بهمن ۱۳۸۵ در سن ۷۱ سالگی به علت ایست قلبی در خانهٔ خود در تهران درگذشت. پیکر او در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.[۲]

حسین نظری استاد عصمت باقر پوردلکش

عصمت باقرپور بابلی (زادهٔ ۳ اسفند ۱۳۰۳ در بابل – درگذشتهٔ ۱۱ شهریور ۱۳۸۳ در تهران) با نام هنری «دلکش»، خواننده سرشناس موسیقی سنتی، فولکلور و پاپ ایرانی بود. از وی با عناوینی چون «زن حنجره طلایی»، «آتش کاروان هنر» یاد می‌شود. او ترانه‌هایش را تنها به دو زبان فارسی و مازندرانی خوانده‌است. وی همچنین در چند مورد به ترانه‌سرایی هم پرداخته و این کار را با تخلص «نیلوفر» انجام داده‌است. از جمله ترانه‌هایی که او خود نوشته و خوانده، ترانهٔ «ساز شکسته» است.

زندگی‌نامه[ویرایش]

دلکش در جوانی. با توجه به چاپ این عکس در مجله، به احتمال زیاد به زمان پس از کلاس‌های آواز عبدالعلی وزیری تعلق دارد و با توجه به ظاهر جوان دلکش، احتمالاً متعلق به روزهای آغازین کار حرفه‌ای وی است.

کودکی[ویرایش]

دلکش با نام اصلی «عصمت باقرپور پنبه‌فروش» در ۳ اسفند ۱۳۰۳ در بابل زاده شد. او از همان دوران کودکی استعداد خود را در خوانندگی نشان داد و هر جا که بچه‌های محل گرد هم می‌آمدند، آغاز به خواندن می‌کرد و بچه‌ها هم دست می‌زدند.[۲] عصمت دوران کودکی را بدون آن که به مدرسه برود و سواد بیاموزد، در بابل ماند. هنگامی که دوازده ساله شد، پدرش درگذشت. مادرش که در کنار عصمت دارای شش دختر و سه پسر دیگر بود، تصمیم گرفت تا او را به نزد یکی از دخترانش که در تهران ازدواج کرده بود و آنجا زندگی می‌کرد بفرستد تا هم خرجی از روی دوشش برداشته شود، و هم عصمت بتواند در تهران سواد بیاموزد. پس بقچه‌ای شامل کمی خوراک آماده کرد و عصمت را به دست یکی از دوستان شوهرش، که رانندهٔ کامیون بود و از مازندران به تهران برنج می‌برد، سپرد. او کنار دست راننده نشست و به تهران رسید. رانندهٔ کامیون او را در محلهٔ سرچشمه پیاده کرد و به خواهرش سپرد.[۳]

ورود به مدرسه[ویرایش]

عصمت که در تهران با خواهرش «مولود» به مازندرانی سخن می‌گفت، با همان زبان از خواهرش خواست تا او را در مدرسه نام‌نویسی کند تا بتواند سواد بیاموزد. خواهرش هم او را به خیابان ناصرخسرو برد و در دبستان نام‌نویسی کرد. هنگامی که عصمت دبستان را آغاز کرد، دوازده سال سن داشت و همین باعث شد تا سوژهٔ متلک‌های هم‌کلاسی‌هایش شود. اما او به این مسائل توجهی نداشت و توانست خود را به کلاس پنجم دبستان برساند.[۴]

کشف استعداد[ویرایش]

...[ظهیرالدینی] مرا به آنجا [ادارهٔ موسیقی] برد. جای وسیعی بود. یک جا ویلون می‌زدند. یک جا پیانو می‌زدند. یک جا تار می‌زدند. یک جا صدای آواز می‌شنیدم. نمی‌دانستم اینجا کجاست. جریان چیست. گیج شده بودم. مرا نزد روح‌الله خالقی برد و گفت این دختر صداش خوب است. خالقی به من گفت بخوان! گفتم چی بخوانم؟ آقای ظهیرالدینی گفت یکی از سرودهای مدرسه را بخوان. شروع کردم به خواندن یکی از سرودها: «دست پهلوی پشت بخت ماست». خالقی اسم مرا فوراً نوشت.

—دلکش در گفتگو با شاهرخ گلستان[۵]

عصمت در ۱۷ سالگی به پنجم دبستان رسید. در آن زمان دانش‌آموزان پنجم و ششم دبستان هفته‌ای یک ساعت آموزش موسیقی می‌دیدند و به آن‌ها سرودهای میهنی آموزش داده می‌شد. روزی در همین کلاس‌های موسیقی، عصمت به همراه دیگر هم‌شاگردی‌هایش در حال خواندن سرود بود که آموزگار موسیقی، آقای «ظهیرالدینی» که ویولنیست هم بود، وی را صدا زد. آموزگار از قشنگی و رسایی صدای عصمت تمجید کرد و گفت که یک نت بالاتر از همهٔ دخترها می‌خواند. سپس ظهیرالدینی از دلکش پرسید که آیا دوست دارد در رادیو بخواند. در آن زمان رادیو در ایران به تازگی بنیان‌گذاری شده بود و دلکش هم نمی‌دانست که رادیو چیست. با این وجود راضی شد تا با ظهیرالدینی به «ادارهٔ موسیقی کشور» در میدان بهارستان برود. در آن هنگام هیئت رئیسهٔ ادارهٔ موسیقی را روح‌الله خالقی، علینقی وزیری و حشمت سنجری تشکیل می‌دادند. ظهیرالدینی عصمت را نزد روح‌الله خالقی برد و او پس از شنیدن صدای عصمت، وی را نام‌نویسی کرد و به دست استادی سپرد تا آواز را به عصمت آموزش دهد. این استاد عبدالعلی وزیری بود که پسرعموی علینقی وزیری می‌شد. عصمت بسیار زود گوشه‌های درآمد، زابل، مویه و مخالف دستگاه سه‌گاه را آموخت. حدود پنج یا شش ماه طول کشید تا عصمت توانست سراسر دستگاه سه‌گاه را یاد بگیرد. آموزش آواز عصمت دو تا سه سال به درازا کشید و وی دستگاه‌های گوناگون را آموخت.[۶]

رادیو[ویرایش]

آغاز به کار[ویرایش]

پس از دو تا سه سال آموزش نزد عبدالعلی وزیری، عصمت اکنون این آمادگی را داشت تا به جرگهٔ خوانندگان رادیو بپیوندد. در آن هنگام عصمت نزدیک به ۲۰ سال داشت و کمتر از پنج سال از بنیان‌گذاری رادیو در ایران می‌گذشت.[۷] تا آن زمان خوانندگان زن قدیمی چون قمرالملوک وزیری، روح‌انگیز و ملوک ضرابی بانوان آوازه‌خوان پیشرو در رادیو بودند و عزت روح‌بخش هم چند سالی می‌شد که آوازخوانی در رادیو را آغاز کرده بود و هواداران بسیاری داشت. در این وضعیت که خوانندگان قدیمی همچنان سکان‌دار رادیو بودند، نیاز به صدایی تازه‌نفس احساس می‌شد.[۸] نخستین اجرای دلکش در رادیو در سال ۱۳۲۳ بود.[۹] از نخستین باری که صدای او از فرستندهٔ «بی‌سیم پهلوی» در چهارراه سیدخندان تهران پخش شد، توجه همگان به سویش جلب شد.[۱۰]

اجراهای مازندرانی[ویرایش]

دلکش در جوانی.

هنگام آغاز کار دلکش در رادیو، آهنگسازی برای همکاری با وی وجود نداشت و او نمی‌توانست تصنیف بخواند؛ بنابراین با توجه به تسلط و مهارتش در خواندن ترانه‌های محلی مازندرانی، تصمیم گرفته شد که برای جبران این کاستی، او پس از خواندن هر آواز در رادیو، یک آواز محلی مازندرانی هم بخواند. آوازهایی مانند «ربابه‌جان»، «مریم‌جان»، «زهرا جان»، «امیری»، «رعنا جان» و… که دلکش این آوازها را از زمان کودکی‌اش در بابل بلد بود و می‌خواند.[۱۱] در آن سال‌ها خواندن آوازهای بومی چندان فراگیر نبود و سبک خاص دلکش در کنار خواندن صحیح و دلنشین‌اش، موجب شد تا بسیار زود سر زبان‌ها بیفتد.[۱۲] مردم از آوازهای مازندرانی دلکش بسیار استقبال کردند و نامه‌های فراوانی برای تکرار ترانه‌های مازندرانی‌اش به رادیو فرستاده می‌شد.[۱۳] هر یکشنبه که او در رادیو اجرا داشت، مردم بسیاری روبروی ساختمان رادیو جمع می‌شدند تا او را از نزدیک ببینند.[۱۴]

همکاری با بزرگان[ویرایش]

روح‌الله خالقی برای آغاز حرفهٔ عصمت، نام هنری «دلکش» را برگزید.[۱۵] دلکش نام گوشه‌ای از دستگاه ماهور است.

در مدت زمان کوتاهی که از پیوستن دلکش به رادیو گذشته بود، در حالی که او تنها ۲۱ سال داشت، به جمع بزرگان رادیو پیوست و با خوانندگان بزرگ و نامی ترانه‌های دوصدایی اجرا کرد.[۱۶]
به دلکش القابی چون «زن حنجره طلایی» و «بانوی آواز ایران» داده‌اند.[۱۷]

حواشی[ویرایش]

دلکش که در میهمانی‌ها و جمع‌های دوستانه آواز می‌خواند، در یک میهمانی با جمشید شیبانی که در سبک موسیقی پاپ کار می‌کرد، آشنا شد. دلکش و شیبانی مدتی با هم کار کردند، ولی دلکش از موسیقی پاپ بیرون آمد و پس از آشنایی با مهدی خالدی، استاد و آهنگساز موسیقی سنتی ایرانی، به‌طور جدی وارد موسیقی سنتی شد و این سرآغاز همکاری درازمدت دلکش و خالدی بود.[۱۸]

دلکش در روزهای پایانی زندگانی خود از این که شماری از خوانندگان تصنیف‌های وی را به غلط و بد اجرا می‌کنند و به بازار می‌فرستادند به شدت دلگیر بود و باور داشت که قدیمی‌ها هنوز این تصنیف‌ها را با صدای دلکش به یاد دارند و غلط خواندن آن‌ها، موجب پایین آمدن ارزش و احترام کار این خواننده‌ها می‌شود.[۱۹]

در جریان جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران و ساخت بیش از ۲۵۰۰ مدرسه در سراسر ایران به مناسبت این جشن، دلکش با خرید ۱۵۰۰ برگ از شعبهٔ مرکزی بانک بیمه بازرگانان، در ساخت این مدرسه‌ها شرکت کرد.[۲۰]

دلکش در برنامه گل‌ها به دلیل اختلافی که با داوود پیرنیا داشت، هر گز شرکت نکرد. او در طول دوران فعالیت هنری اش هرگز در برنامه‌های موسیقی تلویزیون نیز شرکت نکرد ولی تا هنگام پیروزی انقلاب حضوری دائم و مؤثر داشته و از محبوب‌ترین خوانندگان زمان خود بود. با اینکه مدتی بعد از او خوانندگانی همچون مرضیه، پوران، الهه، و… پا به عرصه گذاشتند، از محبوبیت دلکش به عنوان خواننده‌ای معتبر و تمام عیار کاسته نشد. به طوری که پرویز خطیبی در خاطراتش تعریف می‌کند: «در شب چهارم اردیبهشت ۱۳۵۶ در سالگرد تأسیس رادیو تهران وقتی دلکش پس از مدتی کناره‌گیری روی صحنه ظاهر شد و ترانه معروف «بردی از یادم» را خواند، تمام مدعوین به پا خواستند و با کف زدنهای ممتد که بیش از پنج دقیقه طول کشید فریاد زدند: مگر می‌شود ترا از یاد برد؟»

تکنیک آوازی[ویرایش]

به باور رضا مجرد، پژوهشگر و کارشناس موسیقی، صدای دلکش، تنها صدای «چپ‌کوک» زنانه‌ای بود که در خوانندگی «راست‌کوک» هم تبحر داشت.[۲۱]

صدای دلکش افزون بر حجم بالا، قدرت و گستردگی فراوانی داشت و آوای او به اصطلاح استادان آواز، «صدای سینه‌ای» (به انگلیسیChest Voice) بود. بنا بر دیدگاه کارشناسان، گل صدای دلکش در محدودهٔ آلتو بود؛ ولی وی با مهارت می‌توانست فاصله‌های صوتی تنور، سوپرانو و متزو سوپرانو را هم بخواند.[۲۲]

دلکش سولفژ نمی‌دانست و در پاسخ به این که با توجه به نیاموختن سولفژَ، نمی‌ترسد که اشتباه کند، اشتباه را برای تحصیل‌کرده‌ها دانست و گفت که آدم‌های بی‌سواد و کم‌ادعا به دلیل احساس مسئولیت در کارشان معمولاً کمتر اشتباه می‌کنند.[۲۳]

دلکش در نگاه دیگران[ویرایش]

از راست: پرویز خطیبی، زینت مؤدب و دلکش. آهنگ مشهور «بردی از یادم» دلکش را پرویز خطیبی سروده‌است.[۲۴]

محمدعلی سپانلو از هواداران دلکش بود و آوازهای وی را به خوبی می‌خواند.[۲۵] دلکش خوانندهٔ محبوب شخصیت «دکتر نون» در رمان «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» از شهرام رحیمیان است.[۲۶] دلکش از مشوقین سیما بینا در آغاز خوانندگی وی در کودکی بود.[۲۷] غلامحسین بنان، اجرای دلکش را به اجرایی دوصدایی تشبیه می‌کند که شنونده می‌انگارد صدای بم برای مرد و صدای زیر برای زن است. حسین قوامی، دلکش را تنها خانم خواننده‌ای می‌داند که هرگز «فالش» [خارج] نخوانده و همه ملودی و کلام را صحیح اجرا کرده و هیچ‌گونه لغزشی در تحریرها و سکوت‌ها و سایر ظرافت‌ها و ریزه‌کاری‌های خوانندگی او شنیده نشده‌است. یک بار قوامی در پاسخ به خود دلکش که از وی دربارهٔ بهترین خوانندهٔ زن پرسیده بود، بی‌درنگ و اندیشه گفت: «تو او را بهتر از هر کسی می‌شناسی، چرا نمی‌خواهی راحت بگویی دلکش!؟»

محمود محمودی خوانساری باور داشت که بسیاری از خوانندگان مرد باید بنشینند و با گوش‌سپردن به آواز دلکش، راه و رسم صحیح خواندن را بیاموزند.

علی تجویدی، باور داشت که هیچ خواننده‌ای به خوبی دلکش قدرت فراگیری شعر و آهنگ و آمیختن درست این دو با هم را ندارد و پیشنهاد داد تا دلکش باید برای تحصیل موسیقی به اتریش برود تا نابغهٔ بزرگ موسیقی قرن شود و هنرآموزان آواز بسیاری را تا استادی ارتقا دهد.[۲۸]

سیما بینا، صدای دلکش را پرحجم و بسیار گیرا با تحریرهای ویژهٔ خودش دانسته که کلام را بسیار زیبا و مشخص بیان می‌کرد. او شخصیت آوازی دلکش را بسیار مردمی می‌داند و باور دارد که دلکش نسبت به تصنیفی که اجرا می‌کرد، احساس مسئولیت داشت. سیما بینا از پدرش نقل می‌کند که دربارهٔ آواز دلکش می‌گفت: «مانند این است که یک آدم بسیار ادیب و باسوادی دارد این شعرها و تصنیف‌ها را می‌خواند.» سیما بینا رقیبانی که قصد تقلید از دلکش را داشتند ناکام می‌داند و می‌گوید: «آن آنی که در صدا هست و آن کاراکتر و طنین صدا قابل تقلید نیست.»[۲۹]
علی اشتری شاعر معاصر دربارهٔ دلکش شعری سروده‌است:[۳۰]

امشب خوش است عالم و از باده سرخوشمساقی بریز بادهٔ دیگر که درکشم
دلکش بخوان کز آن لب شیرین نوای شورشور دگر برآورد از جان ناخوشم
فرهاد اگر به دیدن شیرین خوش است، منسرمست از ترانهٔ شیرین دلکشم

رضا مجرد، پژوهشگر و کارشناس موسیقی دربارهٔ دلکش می‌گوید: «... دلکش وقتی می‌خواند، مملکتی ساکت می‌شد تا صدای او را بشنود. هرچند که دلکش از نظر قدرت و وسعت صدا در حد و اندازه‌های قمرالملوک وزیری نبود، اما خواننده‌ای بود که همهٔ بزرگان موسیقی او را بالاتر از خود و دیگران می‌دانستند…» مجرد در واکنش به عدم تجلیل از دلکش و پوشش ندادن خبر مرگ وی در رسانه‌ها نوشت: «... خانمی مانند دلکش نقطهٔ سیاهی در زندگی هنری‌اش نبوده… لابد استدلال این است که این خانم، به موقع هم مورد استقبال و تجلیل قرار گرفته، هم بابت آنچه اجرا کرده، به پول و ثروت کافی دست یافته، پس دیگر چه تجلیلی؟»[۳۱]

هایده«من به صدای خانم دلکش واقعاً عشق می‌ورزیدم و می‌توانم بگویم خواندن آواز و تصنیف را از طریق رادیو و شنیدن صدای بانوی آواز ایران، خانم دلکش، آموختم.»

الهه«من برای قمرالملوک وزیری احترام قائلم. برای اینکه قدمی که او برداشت آن شرایطی که کسی نمی‌توانست بیاید بخواند ولی بعد از او همه باید بدانند خانم دلکش خواننده پر قدرت و مسلط بود.»

آوازها و ترانه‌های ماندگار[ویرایش]

دلکش در شصت سال زندگی حرفه‌ای خود بیش از ۲۰۰ ترانه، آواز و تصنیف خواند. ترانه‌سرایان و شاعرانی که بیشترین سروده‌ها را برای وی سروده‌اند، در درجهٔ نخست رحیم معینی کرمانشاهی و سپس اسماعیل نواب صفا، بیژن ترقی، ناصر شریفی، پرویز خطیبی، رضا جلیلی، کریم فکور، رهی معیری و حسین مسرور بوده‌اند. از آهنگسازانی که بیشترین آهنگ را برای دلکش ساخته‌اند هم می‌توان در درجهٔ نخست علی تجویدی و سپس مهدی خالدی، پرویز یاحقی، مجید وفادار، جواد لشکری، حبیب‌الله بدیعی، انوشیروان روحانی و همایون خرم را نام برد.[۳۲]

آمد نوبهار[ویرایش]

در دههٔ ۱۳۲۰ خورشیدی، تصنیف‌خوانی‌های قدیمی بسیار کهنه و تکراری شده بود. در آن سال‌ها قمرالملوک وزیری و روح‌انگیز به سال‌های پایانی کار حرفه‌ای خود رسیده بودند و جای خالی یک تصنیف‌خوان زن جوان حس می‌شد. همکاری دلکش با مهدی خالدی در این دوران توانست گونهٔ نویی از ترانه‌سازی را به موسیقی ایران بیاورد. اوج این همکاری در تصنیف «آمد نوبهار» دیده می‌شود که به باور محمود خوشنام، حرکت از تصنیف به ترانه با این آهنگ آغاز می‌شود. مهدی خالدی در ساخت این آهنگ، ریتم دو چهارم را با تاکیدات ویژه بر روی ضربه‌های این ریتم به کار برد.[۳۳]

ترانهٔ «آمد نوبهار» دلکش با آهنگسازی مهدی خالدی ساخته شد، با ساختار مارش‌گونهٔ توانست در زمان خود نوآوری بزرگ به‌شمار بیاید. این آهنگ که در اواخر دهه ۱۳۲۰ ساخته شد، توانست بیش از دو دهه در روزهای نوروز از رادیو و تلویزیون پخش شو

حسین نظری استاد جلال ذالفنون

جلال ذوالفنون (۱۶ اسفند ۱۳۱۶ – ۲۸ اسفند ۱۳۹۰) موسیقی‌دان، ردیف‌دان و نوازندهٔ برجسته سه‌تار اهل ایران بود.

زندگی هنری[ویرایش]

جلال ذوالفنون

جلال ذوالفنون در سال ۱۳۱۶ در آباده متولد شد. در کودکی به همراه خانواده‌اش به تهران آمد و فراگیری موسیقی را در ده سالگی در خانواده ای اهل موسیقی آغاز کرد. برای ادامهٔ تحصیل به هنرستان موسیقی ملی رفت و در آنجا با سازهای دیگر چون تار و ویلن آشنا شد. ویلن را نزد برادرش محمود ذوالفنون آموخت. در هنرستان از رهنمودهای موسی معروفی در زمینه تکنیک سه‌تار برخوردار شد. هم‌زمان با تأسیس رشته موسیقی در دانشکده هنرهای زیبا، به آنجا راه یافت. آشنایی با شخصیت‌های موسیقی ملی ایران از جمله نورعلی برومند و داریوش صفوت، شناخت تازه‌ای از موسیقی اصیل ایران و امکانات وسیع سه‌تار برای وی به ارمغان آورد و از سال ۱۳۴۶ فعالیت خود را روی سه‌تار متمرکز کرد.[۱]

او از روش‌های اساتیدی چون ابوالحسن صبا، ارسلان درگاهی و همچنین راهنمایی‌های احمد عبادی بهره یافت. پس از پایان دانشکده در همان‌جا و در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران به تدریس سه‌تار پرداخت. در این سال‌ها از راهنمایی یوسف فروتن و سعید هرمزی که از نوازندگان قدیمی سه‌تار بودند برخوردار گردید.[۲]

جلال ذوالفنون آثار نوشتاری و صوتی فراوانی در زمینهٔ موسیقی ایرانی از خود به جای گذاشته که از بین آنها می‌توان آلبوم‌های گل صدبرگ و آتشی در نیستان با صدای شهرام ناظری را نام برد. همچنین از دیگر آثار او می‌توان به مستانه، سرمستان و شب عاشقان با صدای علیرضا افتخاری و آلبوم شیدایی با صدای صدیق تعریف اشاره کرد.

ذوالفنون سالیان متمادی در زمینه تحقیق و تتبع گام برداشت و کوشید جوانان را با این قلمرو آشنا کند. مهم‌ترین کار وی پس از تحقیق، تدریس بود.[۳]

او نخستین کسی بوده‌است که کتاب آموزشی خاص برای سه تار نوشته‌است.[۴]

در مراسم پایانی بیست و هفتمین جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر،[۵] در تاریخ ۳۰ بهمن ۱۳۹۰ از «جلال ذوالفنون» تقدیر به عمل آمد.[۶]

فعالیت‌های هنری[ویرایش]

Emamzadeh Taher 3165.jpg

از جمله فعالیت‌های هنری جلال ذوالفنون به موارد زیر می‌توان اشاره نمود:[۷]

  • کنسرت موسیقی در انجمن فرهنگی ایران و شوروی تکنوازی تار ۱۹۵۸
  • فعالیت در سازمان رادیو و تلویزیون از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۷
  • تدریس موسیقی درکانون‌های هنری و آموزشی
  • کنسرت‌های متعدد در ایران - ژاپن - کشورهای اروپایی- آمریکا - کانادا - استرالیا
  • همکاری با «موریس بژاز» در زمینه تلفیق موسیقی ایرانی با باله‌های اروپایی در جشن هنر شیراز
  • تحقیق در موسیقی فولکلور ایران در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی
  • همکاری با «ژان دورینگ» در زمینه آشنا کردن ایشان با موسیقی ایرانی در سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۰
  • شرکت در سمینار موسیقی در ژاپن بنا به دعوت سازمان هنری (A.T.P.A) به منظور معرفی موسیقی ایران به کشورهای خاور دور در ۱۹۷۶
  • همکاری با مؤسسه DELA MUNOT (دولامونته) بروکسل به منظور معرفی موسیقی ایران به کشورهای اروپای غربی
  • همکاری با مؤسسه WORD MUSIC INISTTUTE به منظور اجرای کنسرت در نیویورک و معرفی موسیقی ایران به ملل دنیا ۱۹۹۴
  • اجرای کنسرت در محل سازمان ملل متحد در نیویورک به منظور معرفی موسیقی ایران به سایر ملل در سال ۱۹۹۴

درگذشت[ویرایش]

جلال ذوالفنون در ۲۸ اسفند ماه سال ۱۳۹۰ در اثر خونریزی داخلی پس از جراحی قلب باز، در بیمارستان البرز کرج درگذشت.[۸] پیکر او صبح روز چهارشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۱ از مقابل تالار وحدت تهران تشییع شد.[۹] و به وصیت خودش و با حضور دوستداران و خویشاوندانش در قبرستان امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.[۱۰]

آثار هنری[ویرایش]

آلبوم موسیقی:

جلال ذوالفنون در حال اجرای برنامه به همراه مرکز حفظ و اشاعه در جشن هنر شیراز

کتاب:

  • کتاب «مکتب سه تار نوازی ذوالفنون بر پایهٔ ردیف شور میرزا عبدالله» (محقق: سیدبهزاد جعفری) انتشارات هستان ۱۳۸۹
  • «آموزش سه تار» (۴ جلد) - به اهتمام مهرداد ترابی، انتشارات هستان (چاپ پنجاه و ششم: ۱۳۹۵)

حسین نظری استاد مرتضی خان نی داوود

مرتضی نی‌داوود

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
مرتضی نی‌داوود
Neydavood-Morteza.jpg
مرتضی نی‌داوود
اطلاعات پس‌زمینه
زاده۱۲۷۹ خورشیدی
اصفهان یا تهران، ایران
تاریخ مرگ۲ مرداد ۱۳۶۹ (۹۰ سال)
سان فرانسیسکو، آمریکا
سبکموسیقی سنتی ایرانی
ساز(ها)تار، تنبک
همکاری‌های مرتبطقمرالملوک وزیری
سازهای اصلی
تار
استاد(ها)آقا حسینقلی، درویش خان
علت سرشناسیتصنیف مرغ سحر

مرتضی نی‌داوود (۱۲۷۹ اصفهان یا تهران – ۲ مرداد ۱۳۶۹ سان فرانسیسکوموسیقیدان، آهنگساز و نوازندهٔ تار اهل ایران بود. او در خانواده‌ای یهودی و دوستدار موسیقی پرورش یافت.[۱]

زندگی‌نامه[ویرایش]

مرتضی نی‌داوود در سال ۱۲۷۹ در خانواده‌ای یهودی[۱] در محلۀ یهودی‌نشین شهر اصفهان به دنیا آمد، ولی در سن ۳ سالگی به همراه خانواده‌اش به تهران رفت و در آنجا ساکن‌شد.[۲] در برخی منابع محل تولد او اصفهان و در دانشنامۀ ایرانیکا تهران ذکر شده‌است.[۳] در کودکی استعداد موسیقی وی آشکار شد و پدرش «بالا خان» که خود اهل موسیقی بوده و با تار و تنبک آشنایی داشت، او را نزد «رمضان ذوالفقاری» (از شاگردان آقا حسینقلی) برد. مرتضی خان به مدت هفت ماه تحت تعلیم رمضان ذوالفقاری قرار گرفت و سپس نزد آقا حسینقلی رفت و به مدت دو سال و نیم نیز از آموزش‌های این استاد بهره جست.

وی بعد از آقا حسینقلی، نزد شاگرد برجسته او درویش خان ردیف موسیقی و نواختن تار را آموخت و پس از سه سال موفق به دریافت نشان «تبرزین طلایی»، که به شاگردان ممتاز داده می‌شد، گردید.

از شاگردان مشهور مرتضی نی داوود، فرهنگ شریف میباشد.

فعالیت‌ها[ویرایش]

نی‌داوود در اوایل ۱۳۰۴ اقدام به تأسیس کلاسی برای تدریس تار و ردیف موسیقی ایرانی نمود و اسم آن را به احترام استادش، درویش نام‌گذاری کرد که پس از مرگ نابهنگام استاد درویش خان ادامه آموزش شاگردان استادش را نیز در آنجا برعهده گرفت.

آشنایی او با قمرالملوک وزیری در یک محفل خصوصی منجر به کشف یکی از بزرگ‌ترین استعدادهای آواز ایرانی می‌شود که در ادامه به همکاری آن دو انجامیده و قمر با آموختن از او بسیاری از ترانه‌های مشهور خود را اجرا کرد. بیشتر تصنیف‌ها و آوازهای قمر از سال ۱۳۰۶ به بعد با تار مرتضی خان نی‌داوود همراه بوده‌است.

نی‌داوود پس از تأسیس رادیو مانند هنرمندان دیگری چون رضا محجوبی، علی اکبر شهنازی، حبیب سماعی، ابوالحسن صبا و موسی معروفی، به همکاری با رادیو پرداخت. او برای خوانندگان معروفی چون قمرالملوک وزیری، ملوک ضرابی، روح‌انگیز، ادیب خوانساری، جواد بدیع زاده و غلامحسین بنان تصنیف ساخته یا با آوازشان تار نواخته‌است.

وی در سال ۱۳۴۸ اقدام به اجرا و ضبطِ حدود ۳۰۰ گوشه از ردیف موسیقی ایرانی نمود که توسط «انتشارات ماهور» چاپ و نشر یافته‌است.

پیش‌درآمد اصفهان اثر مرتضی نی داوود، با تنظیم مرتضی حنانه موسیقی عنوان بندی مجموعه تلویزیونی "‌هزاردستان" ساخته علی حاتمی می باشد. همچنین این قطعه با تنظیم فریدون شهبازیان روی شعری سروده فریدون مشیری و با صدای علیرضا افتخاری اجرای با کلام نیز داشته است.

مرتضی نی‌داوود، سال‌ها در خیابان منوچهری تهران مغازه لوازم خانگی داشت، ولی بعد از حدود ۳۰ سال در سال ۱۳۵۵ تقریباً دو سال قبل از انقلاب اسلامی ایران به همراه فرزندانش به آمریکا مهاجرت کرد و در شهر سن فرنسیسکو ساکن شد و تا آخر عمرش در ان شهر زندگی کرد.

درگذشت[ویرایش]

وی در ۲ مرداد سال ۱۳۶۹ به علت کهولت سن در سن نود سالگی در آمریکا درگذشت.

آثار[ویرایش]